گیل و دیلم | اجلاس سراسری استانداران حاشیه دریای خزر، در وضعیت کنونی گیلان، بیش از هر چیز آزمونی برای سنجش فاصله میان گفتهها و واقعیتهای میدانی استان است. در سطح رسمی، از گیلان بهعنوان «قطب کشاورزی»، «استان صادراتمحور» و «حلقه مهم کریدور شمال–جنوب» یاد میشود، اما شرایط اقتصادی و زیرساختی استان نشان میدهد که برای رسیدن به این جایگاه، هنوز مسیر قابلتوجهی در پیش است.
وقتی از تولید «هزاران تن محصول کشاورزی و مرکبات» در گیلان صحبت میشود، پرسش اصلی این است که این ظرفیت تولید تا چه حد به «ثروت پایدار» برای مردم استان تبدیل شده است. ساختار فعلی بازار محصولات کشاورزی، همچنان با چالشهایی مانند وابستگی به واسطهها، نبود قراردادهای شفاف خرید، دشواری در دسترسی به کانالهای صادراتی پایدار و ضعف در بستهبندی و برندسازی روبهروست.
در چنین شرایطی، حتی اگر بحث افزایش صادرات در سطح اجلاسها مطرح شود، تضمینی وجود ندارد که منفعت آن بهطور متوازن به تولیدکنندگان گیلانی برسد، مگر آنکه همزمان اصلاحاتی در زنجیره تأمین و بازاریابی صورت گیرد.
ظرفیتهای سردخانهای و امکانات نگهداری و بستهبندی محصولات، که از آنها بهعنوان نقطه قوت گیلان یاد میشود، زمانی میتواند به مزیت واقعی تبدیل شود که استفاده از این امکانات برای طیف گستردهای از تولیدکنندگان، بهویژه کشاورزان خرد و متوسط، امکانپذیر و مقرونبهصرفه باشد. در غیر این صورت، این ظرفیتها عمدتاً در اختیار تعداد محدودی بازیگر اقتصادی باقی میماند و نقش آن در توسعه فراگیر استان محدود خواهد بود.
در حوزه حملونقل دریایی نیز، آمار مربوط به حضور بیش از ۱۳۰ کشتی با پرچم جمهوری اسلامی ایران در دریای خزر، نشاندهنده رشد ناوگان ملی است، اما برای گیلان مهم آن است که این رشد چگونه به افزایش فعالیت اقتصادی در بنادر استان، ایجاد فرصتهای شغلی جدید و توسعه خدمات مرتبط با دریا منجر شود. نسبت میان آمار کلی و سهم مشخص بنادر گیلان از این ترددها، همچنان نیازمند شفافسازی و برنامهریزی دقیق است.
مسئله اتصال ریلی بنادر گیلان، بهویژه بندر انزلی، به شبکه سراسری، یکی از نقاط کلیدی در بحث نقش این استان در کریدور شمال–جنوب است. سالهاست که بر «اولویت توسعه خطوط ریلی» و «ضرورت پیوند بنادر شمالی به شبکه ریلی کشور» تأکید میشود، اما تأخیر در تکمیل این پروژهها و فقدان اطلاعرسانی منظم و دقیق به افکار عمومی، این نگرانی را ایجاد کرده که فاصله میان وعدهها و اجرای عملی همچنان محسوس است. تا زمانی که این اتصال بهصورت واقعی و کارآمد محقق نشود، بخش مهمی از ظرفیت ترانزیتی گیلان بالفعل نخواهد شد.
در این میان، موضوع گردشگری و توریسم که یکی از مهمترین مزیتهای نسبی گیلان است، در حاشیه بسیاری از این بحثها قرار میگیرد، در حالیکه میتواند بهصورت جدی در دستور کار همکاریهای منطقهای حاشیه خزر قرار گیرد. گیلان با ترکیب جنگل، دریا، روستاهای گردشگری، تنوع غذایی و فرهنگی و همچنین نزدیکی به مرزهای شمالی کشور، قابلیت تبدیلشدن به یکی از مقاصد مهم گردشگری منطقهای برای شهروندان کشورهای حاشیه خزر را دارد.
اگر در چنین اجلاسهایی، در کنار گفتگو درباره ترانزیت کالا و توسعه بنادر، به موضوع تسهیل روادید، تعریف مسیرهای مشترک گردشگری، برگزاری رویدادهای فرهنگی و ورزشی بین کشورهای حاشیه خزر با محوریت شهرهای گیلان، و جذب سرمایهگذاری در حوزه هتلسازی، بومگردی، گردشگری سلامت و گردشگری دریایی نیز پرداخته شود، میتوان انتظار داشت که بخشی از ظرفیت مغفول مانده استان در حوزه توریسم فعال شود. گردشگری میتواند حلقه واسطی باشد که هم به اقتصاد محلی رونق میبخشد، هم فرصت معرفی فرهنگ گیلان را فراهم میکند و هم به تحکیم روابط منطقهای کمک مینماید.
از زاویه دیگر، نحوه حضور گیلان در چنین اجلاسهایی اهمیت ویژه دارد. اگر برنامه استان محدود به چند سخنرانی کلی و تکرار عبارات شناختهشده باشد، دستاورد اجلاس هم معمولاً از سطح شعار فراتر نمیرود. اما اگر پیش از برگزاری نشست، بستهای منسجم شامل اولویتهای زیرساختی (ریل، بندر، جاده و …)، برنامههای توسعه صادرات کشاورزی، پیشنهادهای مشخص در حوزه گردشگری، و طرحهای مشترک با کشورهای همسایه تدوین شود، امکان آن فراهم میشود که گیلان بهعنوان طرفی فعال و مطالبهگر در مذاکرات ظاهر شود، نه صرفاً میزبان یا شرکتکنندهای منفعل.
حضور بخش خصوصی، فعالان گردشگری، نمایندگان اتاق بازرگانی، اتحادیههای کشاورزی و شرکتهای حملونقل در حاشیه چنین نشستهایی نیز میتواند به عملیاتی شدن توافقها کمک کند. ایجاد فرصت برای گفتوگوی مستقیم بین فعالان اقتصادی گیلان و نمایندگان کشورهای دیگر و معرفی پروژههای سرمایهگذاری در حوزه بندری، کشاورزی و گردشگری، از جمله اقداماتی است که میتواند اجلاس را از سطح نمادین به سطح کارکردی نزدیکتر کند.
در کنار همه این موارد، ملاحظات محیطزیستی همچنان باید جدی گرفته شود. توسعه بنادر، افزایش تردد کشتیها و گسترش فعالیتهای گردشگری، اگر بدون برنامهریزی برای حفاظت از سواحل، تالاب انزلی و اکوسیستمهای حساس جنگلی و دریایی باشد، در بلندمدت هزینههای سنگینی بر استان تحمیل خواهد کرد. ادغام موضوع محیطزیست در دستور کار چنین اجلاسهایی، بهویژه از طریق توافقهای مشترک در زمینه مدیریت آلودگی دریای خزر، حفاظت از تالابها و تنظیم استانداردهای محیطزیستی برای پروژههای بندری و گردشگری، میتواند تضمین کند که توسعه، پایدار و متوازن پیش برود.
نکته مهم دیگر، نحوه اطلاعرسانی پس از برگزاری اجلاس است. محدود شدن خروجی این رویدادها به چند خبر کوتاه و چند تصویر از جلسات، امکان نظارت و پیگیری را برای جامعه محلی، رسانهها و دانشگاهها کاهش میدهد. در مقابل، انتشار شفاف و جزئیاتمحور از توافقها، تفاهمنامهها، زمانبندی اجرای پروژهها و معرفی مسئولان پیگیری هر بخش، میتواند زمینه را برای مطالبهگری منطقی و همراهی افکار عمومی فراهم کند؛ چه در حوزه کشاورزی و تجارت، و چه در حوزه گردشگری و محیطزیست.
در نهایت، نسبت گیلان با چنین اجلاسهایی، نسبتی انتقادی اما قابل اصلاح است. این رویدادها میتوانند به فرصتی واقعی برای استان تبدیل شوند، اگر نگاه به آنها از سطح صرفاً تشریفاتی و خبری فراتر برود و به ابزاری برای پیشبرد برنامههای مشخص در حوزه زیرساخت، کشاورزی، گردشگری و محیط زیست بدل شود. در غیر این صورت، گیلان همچنان در وضعیتی قرار خواهد داشت که در آن نامش در متن سخنرانیها پررنگ است، اما آثار ملموس این سخنان در زندگی روزمره مردم استان بهسختی دیده میشود.
محمودرضا حقیقت
۱۴۰۴/۰۸/۲۵





دیدگاهتان را بنویسید