×

اسحاق جهانگیرى: باید به مردم امتیاز داد / این میزان محدودیت در مساله زنان مشکل‌ساز است؛ آقای هاشمی به صراحت گفت من نگران روزی هستم که زنان کشور دست به اقدام تندی علیه ما بزنند

  • کد نوشته: 84808
  • ۱۴۰۱-۱۰-۱۰
  • 212 بازدید
  • ۰
  • اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در دولت های یازدهم و دوازدهم گفت: امروز هر انسان دغدغه‌مند نسبت به آینده ایران، چه در حکومت و چه در جامعه باشد، باید با فهم درست انتقادها، اعتراض‌ها و خواسته‌های ملت، ضرورت اصلاح و تغییر را بپذیرد و از افتادن کشور در چرخه خشونت به سهم خود جلوگیری […]

    اسحاق جهانگیرى: باید به مردم امتیاز داد / این میزان محدودیت در مساله زنان مشکل‌ساز است؛ آقای هاشمی به صراحت گفت من نگران روزی هستم که زنان کشور دست به اقدام تندی علیه ما بزنند
  • اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در دولت های یازدهم و دوازدهم گفت: امروز هر انسان دغدغه‌مند نسبت به آینده ایران، چه در حکومت و چه در جامعه باشد، باید با فهم درست انتقادها، اعتراض‌ها و خواسته‌های ملت، ضرورت اصلاح و تغییر را بپذیرد و از افتادن کشور در چرخه خشونت به سهم خود جلوگیری کند. باید سخن همه مردم خصوصاً مردم معترض و ناراضی را به درستی شنید. اگر هاشمی رفسنجانی امروز بود به ‌عنوان مدیری همه جانبه نگر و آینده‌نگر، با کوله ‌باری از تجربه و شناخت عمیقی که از ایران و مسائل بحرانی آن داشت، به‌مثابه مشاوری دلسوز برای رهبری و جامعه، راه برون‌رفت از بحران کنونی را در جلب مشارکت تام و تمام مردم در حل مساله می‌دید.

    به گزارش گیل و دیلم به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، در آستانه ششمین سالگرد رحلت استوانه انقلاب اسلامی، سیاستمدار بی‌بدیل معاصر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رضوان‌الله تعالی علیه، روزنامه جمهوری اسلامی درصدد برآمد با توجه به شرایط خاص کنونی کشور، از صاحبنظران بپرسد اگر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اکنون در میان ما بود، با وضعیت موجود چه برخوردی می‌کرد؟

    به این سوال و همینطور درخواست نقل یک خاطره از ایشان، جمعی از صاحبنظران پاسخ داده‌اند که از امروز متن این پاسخ‌ها را از نظر خوانندگان گرامی روزنامه می‌گذرانیم.

    متن سوال‌ها اینها هستند.

    ۱- پاییز ۱۴۰۱ با خاطره‌های رنج آوری از اعتراضات و اغتشاشات و خسارت‌‌های جانی و مالی زیادی به کشورمان همراه بود. در این شرایط دشوار، جای خالی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که بحران‌ها را با مهارت مهار می‌کرد خالی است. به نظر شما اگر ایشان در این زمان در میان ما بودند، چه می‌کردند؟

    ۲- لطفا خاطره‌ای از نوع حکمرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بفرمایید.

    اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت‌های یازدهم و دوازدهم از صاحبنظران خوشنامی است که عمر خود را در امور اجرائی در نظام جمهوری اسلامی گذرانده و منشا خدمات زیادی در طول ۴ دهه گذشته بوده است. از خدمت در جهاد سازندگی تا نمایندگی مجلس شورای اسلامی و تا استانداری اصفهان و مسئولیت وزارت صنعت و معدن را در کارنامه خود دارد. وی کاندیدای ریاست جمهوری نیز شد اما در آخرین روزهای قبل از انتخابات به نفع دکتر حسن روحانی کنار رفت و در دو دوره ریاست جمهوری روحانی، معاون اول او بود.

    روابط نزدیک دکتر جهانگیری با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی موجب شد وی همواره مورد اعتماد و مشاوره آیت‌الله باشد. با توجه به سوابق اجرائی طولانی، آشنائی نزدیک با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و تجربه ارزشمند آقای جهانگیری در عرصه‌های مختلف مدیریتی کشور، روزنامه جمهوری اسلامی با مطرح کردن دو سوال مرتبط با عنوان «اگر هاشمی بود…» نظر وی را درباره نوع برخورد آیت‌الله با وقایع اخیر کشور جویا شد. ضمن تشکر از ایشان که به صورت مبسوط به این سوال‌ها پاسخ داده‌اند، توجهتان را به نقطه ‌نظرهای آقای دکتر اسحاق جهانگیری جلب می‌نمائیم.

    ***

    در آستانه سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هستیم. شخصیت ممتاز و تاثیرگذاری که جای نظر و عمل او در تاریخ معاصر ایران، از فرایند شکل‌گیری انقلاب و پیروزی آن، تا تشکیل نظام جمهوری اسلامی و سپس در مواجه با بحران‌ها و چگونگی عبور از آنها به وضوح دیده می‌شود. هوش سیاسی و برخورداری از دانش تاریخی و تجربه‌های متنوع، از او شخصیتی ساخته بوده که همواره در رویارویی با مسائل پیش‌روی کشور، راه‌حلهایی واقع‌گرایانه و در عین حال افق‌گشا داشته باشد.

    هاشمی اگرچه از پشتوانه اشراف به منابع و مبانی دینی برخوردار و قرآن پژوهی برجسته بود، اما در عرصه سیاست با پذیرش قواعد سیاست ‌ورزی عمل‌گرایانه، همواره به توسعه ایران؛ و حل‌وفصل چالش‌های مقابل آن، با کمترین هزینه ازسوی حکومت و مردم می‌اندیشید. سرمشق او از دوران انقلابی‌گری تا حکمروانی، امیرکبیر بود، و استفاده از هم فرصت‌ها و هم تهدیدها.

    اگر بخواهیم از آموزه‌های تجربی او بهره گیریم، باید هاشمی را در فرایند مواجهه‌اش با حکمرانی، از ابتدا تا روزی که از دنیا رفت ببینیم و طبعا در این فرآیند، با یک شخصیت دگم و تغییرناپذیر مواجه نیستیم. حال وقتی پرسیده می‌شود که اگر هاشمی امروز بود، کجا ایستاده بود و چه راه‌حلی داشت، شاید بهتر باشد که بدانیم امروز در کجا ایستاده‌ایم، به کجا می‌رویم، و چه راه‌حل‌هایی افق تیره کنونی را می‌تواند روشن‌تر کند.

    همه می‌دانیم جمهوری اسلامی و نیز قانون اساسی آن با رای و نظر قاطع ملت تصویب شد. از ابتدای پیروزی انقلاب بنای کار امام بر این بود که همه چیز باید با نظر ملت باشد، نظر مهم او که «میزان رای ملت است»، وجه تمایز جمهوری اسلامی حتی با اکثر دیدگاه‌های مذهبی مطرح در کشورهای منطقه بود. به نسبتی که از این راهبرد اساسی و مهم فاصله گرفتیم، بخش‌هایی از مردم از نظام جدا شدند، و متاسفانه دیدگاه‌های افرادی در برخی از ارکان مهم نظارتی و سیاست‌گذاری حاکم شد که هیچ باوری به نظر و رای مردم نداشتند و کاملاً با مبانی و ظرفیت‌های نظام یعنی جمهوریت آن، در تعارض بودند.

    کشور ما در این ۴۳ سال، با بحران‌ها و مشکلات و مسائل متعددی از جمله جنگ هشت ساله صدام و جنگ اقتصادی آمریکا روبرو بوده است. اما عامل اصلی و مهم در عبور کشور از بحران‌ها، حضور موثر مردم در کنار مسئولین بود. حال آن شرایط را با شرایط و نارضایتی‌های عمومی امروز مقایسه کنیم. متاسفانه، شرایط فعلی که با فوت خانم مهسا امینی سر باز کرد، به ‌دلیل عدم واکنش سنجیده و به ‌موقع مسئولین ذیربط، و بی‌توجهی به افکار عمومی، به‌ سرعت گسترده شد، و یک چالش جدی، واقعی و کم‌سابقه را به‌وجود آورد. راه‌حل این وضعیت، در درجه نخست، فهم درست ابعاد پیچیده آن، و در مرحله بعد، پرداختن به آن به‌صورت پایدار است. این‌ که چه زمینه‌هایی منجر به شکل‌گیری و بروز اعتراضات عمومی شد؟ و جای اقرار به اشتباهات، خطاها و برخورد صادقانه با مردم کجاست؟ باید به این واقعیت توجه داشت که مردم ایران با تکیه بر شاخص‌ها و نیز نظر نخبگان و کارشناسان، با مشکلات متعدد، چالش‌ها و ابرچالش‌هایی به‌طور مستمر روبه‌رو بوده و هستند، که اگرچه برخی از آنها از سال‌های قبل از انقلاب نیز پیش‌روی ملت قرار داشته‌اند.

    البته هیچ کسی نمی‌تواند دستاوردها و توفیقات چهار دهه اخیر در بهبود شرایط زیرساختی کشور، بهبود وضعیت اجتماعی، سیاسی، صنعتی، درمانی، علمی و آموزشی حتی در ارتباط با زنان را نسبت به قبل از انقلاب انکار کند. یا موانعی چون جنگ هشت ساله، تحریم و جنگ اقتصادی را نادیده بگیرد. اما سطح آگاهی‌های ایجاد شده و نیز تحولات روز دنیا از یک‌ طرف، و مقایسه مردم میان شرایط داخلی با سایر کشورها از جمله همسایگان، باعث شده تا مردم این سوال را مطرح کنند که چرا با وجود ظرفیت‌های مادی و غیرمادی مانند منابع سرشار نفت، گاز و معادن، نیروهای انسانی تحصیل‌کرده و خلاق، سابقه تاریخی و تمدنی بی‌نظیر، و ژئوپلتیک بی‌همتای ایران، که هر کدام می‌تواند عاملی مهم نه فقط برای حل مشکلات، که تبدیل ایران براساس آنچه که در سند چشم انداز گفته شده بود، به جایگاه اول در منطقه باشد، محقق نشده است. به نظر من، علت این امر در عدم حل به‌موقع چالش‌ها و ابرچالش‌هاست که مشکلات را پیچیده و مزمن کرده است. امروز حل پایدار این مشکلات، نیازمند بهره‌گیری از تمام ظرفیت انسانی و مدیریتی کشور و استفاده از تجریبات موفق دنیاست.

    این چالش‌ها شامل توسعه پایدار و متوازن کشور در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بهبود درآمد سرانه به‌عنوان مبین رفاه جامعه، سرمایه‌گذاری و بالتیع اشتغال پایدار خصوصاً برای زنان و جوانان تحصیل کرده، رفع محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه از جمله پیش‌روی زنان و جوانان، تحقق عدالت و رفع تبعیض و فقر، محیط‌زیست پایدار، حل مساله آب و جمعیت، مبارزه با فساد و از همه مهمتر، تنش‌زدایی در روابط خارجی و تعامل موثر و گسترده با جهان است.

    این‌که چرا با آن ظرفیت‌های بالقوه نتوانسته‌ایم این چالش‌ها را سامان بدهیم، نیازمند آسیب‌شناسی واقع‌بینانه و انتقادی از ساختارها و رویکردها، سیاست‌ها و مدیریت‌های کشور است. آیا ساختار و نهادها و بینش‌ها و روش-های حکمرانی به‌گونه‌ای بوده است که از آن، راه‌حل مسائل بصورت پایدار بیرون بیاید؟ آیا سیاست‌ها و رویکردها در مواجه با شرایط نوین، دقیق و علمی انتخاب شده‌اند؟ امروز قانون اساسی نظام تدبیر امور ایران است، آیا بطور کامل و نه سلیقه‌ای اجرا می‌شود؟ آیا قوای سه گانه و نهادهای حاکمیتی عملاً پاسخگویی تمام تصمیمات خود در پیشگاه ملت هستند؟ و اختیارات و مسئولیت‌های آنها متناسب تعریف شده است آیا مدیریت‌ها برمبنای شایستگی برگزیده شده‌اند؟ آیا تلاش‌هایی برای اصلاح این امور از طریق‌هایی مثل انتخابات راه‌گشا بوده‌اند؟ اگر به این سوالات عالمانه و غیرشعاری پاسخ داده نشود، مسیر رو به بهبود نخواهد بود. نتیجه آسیب‌شناسی چیزی جز این واقعیت نیست که کشور به‌طور جدی نیازمند اصلاحات اساسی به‌لحاظ ساختاری، سیاسی، نگرشی و مدیریتی است. حتی اگر کشور با بحران مواجه نباشد، باید خود را با الزامات روز و شرایط حال و آینده تطبیق داد.

    اشاره کردم که در این چهار دهه کشور دستاوردها و توفیقات زیادی را داشته که تحقق آن وظیفه‌مان بوده است. اما ضعف‌ها و قصوری هم داشتیم. ضمن این‌که خودم در این‌جا بابت هر کاستی و نقصی که از دوران مسئولیت و با توجه به اختیاراتی که داشته‌ام به سهم خود در پیش‌گاه ملت ایران و شهدای والا مقام عذرخواهی می‌کنم، باید همه کسانی که در ادوار مختلف تا به امروز مسئولیت داشته‌اند، بابت کاستی‌ها و اشتباهات احتمالی، نه به‌ صورت تاکتیکی بلکه واقعی عذرخواهی کنند و مسیر درست اصلاح واقعی را در پیش بگیریم.

    امروز هر انسان دغدغه‌مند نسبت به آینده ایران، چه در حکومت و چه در جامعه باشد، باید با فهم درست انتقادها، اعتراض‌ها و خواسته‌های ملت، ضرورت اصلاح و تغییر را بپذیرد و از افتادن کشور در چرخه خشونت به سهم خود جلوگیری کند. باید سخن همه مردم خصوصاً مردم معترض و ناراضی را به درستی شنید.

    اگر هاشمی رفسنجانی امروز بود به ‌عنوان مدیری همه جانبه نگر و آینده‌نگر، با کوله ‌باری از تجربه و شناخت عمیقی که از ایران و مسائل بحرانی آن داشت، به‌مثابه مشاوری دلسوز برای رهبری و جامعه، راه برون‌رفت از بحران کنونی را در جلب مشارکت تام و تمام مردم در حل مساله می‌دید. راهبرد بلندمدتی با محوریت توسعه ایران و حل موانع آن ارائه می‌داد. در کوتاه ‌مدت توصیه‌اش به نحوی بود که نظامی که مردمی بودن مهمترین سرمایه و امتیازش بوده است، به همان مسیر برگردد. و با برخی اقدامات نسنجیده و افراطی به بهانه مقابله با بحران، موجب افزایش نارضایتی و خشم عمومی و مایه تمسخر دشمنان جهانی و منطقه نشود.

    هاشمی رفسنجانی همانند هر انسان و مدیری خالی از نقد نبود، اما او را باید در یک فرآیند و به‌ویژه در مقاطع حساس دوران آخر عمر پربارش دید و بر آن اساس قضاوت کرد. او در نماز جمعه تیرماه سال ۸۸ که آخرین نماز جمعه او هم شد برای حل وقایع آن سال در کوتاه مدت، پنج پیشنهاد داد که اکنون هم همان پیشنهادها می‌تواند راه‌گشا باشد. البته همزمان با اعلام راهبرد اصلاحی بلند مدت، مفروض آقای هاشمی در پیشنهادهایش این بود که مردم همه‌کاره نظام هستند و مشروعیت همه مسئولین با رای و همراهی اکثریت مردم است. لذا بر آن مبنا، پنج موضوع را مطرح کرد که من آنها «روز آمد» می‌کنم.

    ۱. پای ‌بندی‌ به قانون؛ امروز هم همه باید خود را ملزم به قانون بدانند. حکومت در مرحله نخست و معترضین بعد از آن نباید با هیچ توجیهی عمل به قانون را از مبنای اداره کشور و رفتار خود خارج کنند.

    ۲. جلب اعتماد عمومی؛ متاسفانه امروز اعتماد مردم و سرمایه اجتماعی آسیب‌های زیادی دیده و بازسازی آن ضرورت حیاتی دارد. در این سال‌ها کارشناسان و صاحبنظران این حوزه، توصیه‌ها و راهکارهای خود را گفته‌اند و باید به آنها توجه کرد. اجرا و تحقق حقوق ملت در قانون اساسی از جمله حق مشارکت و نمایندگی همه اقشار جامعه در قدرت و تصمیم‌گیری می‌تواند در این مسیر مورد توجه باشد. ضمن اینکه اصل ۲۷ قانون اساسی هم این حق را به مردم داده است که بتوانند اعتراض خود را اظهار کنند. حال که همه مسئولین هم اعلام کرده‌اند حق اعتراض مردم را قبول دارند، پس بهتر است هرچه زودتر بدون نگرانی سیاسی و امنیتی برای اجرای آن اقدام لازم را انجام دهند یا اخذ نظر مردم مطابق اصل ۵۹ قانون اساسی در مسائل مهم کشور.

    ۳. آزادی زندانیان؛ در آمارهایی که امروز ازسوی مسئولین اعلام می‌شود، این تعداد بازداشتی، نگران‌کننده است. بهرحال، هر فرد زندانی دارای خانواده و فامیل، دوست و… است و نتیجه هر برخوردی، در مجموعه بزرگی انعکاس یافته، و نگرانی ایجاد می‌کند. دشمنان نیز همین را به فرصتی برای تبلیغ علیه کشور بدل کرده‌اند. رئیس قوه قضائیه در اقدامی مناسب در ارتباط با پیروزی تیم ملی فوتبال، جمع درخور توجهی را آزاد کرد. باید از جناب اژه‌ای خواست که به این روش، استمرار دهد و به قضات دستور دهد ضمن طی روند قانونی و دقیق در محاکم، در صدور احکام، قانون و رافت اسلامی اصل و مبنا باشد نه به شکلی که نه فقط افکار عمومی، که صاحبنظران حقوق و فقه هم به احکام صادره ایرادات جدی وارد کنند. این توجه در بحث حیات دوچندان است، چرا که پس از اجرای چنین احکامی، راه بازگشتی وجود ندارد.

    ۴. دلجویی از آسیب دیدگان؛ باید در هر رخدادی به دلجویی از آسیب‌دیدگان و مردم پرداخت. در این دوره اعزام هیات منتخب رهبری به سیستان و بلوچستان، آنهم استانی با آن حجم از محرومیت، و مردمی کاملاً وفادار به ایران اقدامی مناسب بود. مسئولین و اعضای هیات باید با پیگیری و مذاکره با چهره‌های ذی‌نفوذ استان و نیز افراد صاحب‌نظری که در دوره‌های مختلف در این استان مسئولیت داشته‌اند، راهکارهای خود را تکمیل و مسئله احساس تبعیض مردم شریف بلوچ را به نحوی پایدار حل کنند. همین کار در مورد سایر مناطق کشور خصوصاً کردستان عزیز و نیز شهرستان ایذه می‌تواند انجام بگیرد.

    ۵. آزادی رسانه؛ آزادی رسانه امروز جز مهمترین حقوق و مطالبات مردم است که در قانون اساسی هم به آن پرداخته شده است. اگر رسانه‌های تصویری، مکتوب و مجازی محدودیتی جز قانون نداشته باشند، مردمی که اعتراض و مطالبه‌هایی دارند، سخن خود را در رسانه‌های داخلی و یا در زبان نمایندگان واقعی خود می‌بینند. در این صورت است که دیگر ضرورتی برای اجتماعات و تحرک‌های اعتراضی تند نمی‌بینند و مرجعیت رسانه به خارج از کشور نمی‌رود. یکی از راه‌های بازسازی اعتماد عمومی، رسانه‌ها هستند. نقطه شروع می‌تواند ایفای نقش صحیح رسانه ملی باشد که امروز حتی مقامات اذعان می‌کنند در میدان رسانه، شکست اتفاق افتاده است. روایت صحیح و نقد باید از رسانه ملی آغاز شود. تعیین دروغ به‌عنوان خط قرمز، آغاز نقد با صراحت و صداقت، حضور صاحب‌نظران و نخبگان مورد اعتماد عموم مردم با گرایش‌های مختلف و… می‌توانند به رسانه ملی و سایر رسانه‌های داخلی مرجعیت ببخشند و اعتماد همگان را به آنها جلب کند. علاوه بر رسانه‌ها، سایر تربیون‌ها هم از این قاعده مستثنی نیستند. متاسفانه برخی تربیون‌ها در تضاد با رسالت اصلی خود نفرت و کینه را تشویق و ترویج می‌کنند. در این‌جا باید به نقش فضای مجازی اشاره کرد که علاوه بر نقش رسانه‌ای، یکی از مهمترین زمینه‌های کسب‌وکار بخشی از مردم شده است. اعمال محدودیت‌های رسمی در این عرصه، هم نارضایتی جوانان را موجب شده، و هم به کسب ‌و کار فعالان در این حوزه به‌شدت آسیب زده است. امسال هم که تقویت شرکتهای دانش‌بنیان محور کار دولت اعلام شده، خود این موضوع باید انگیزه‌ای دوچندان برای رفع این محدودیت‌ها باشد.

    قانون اساسی اصول متعددی دارد و باید بپذیریم برخی اصول اختیاراتی را به نهادهای مسئول داده که باید از آنها به ‌طور کامل به «نفع مردم» استفاده کنند. اصول حاکمیتی با صراحت تام و تمام اجرا می‌شود، ولی برای اجرای اصول متعددی که به حقوق مردم مربوط است، و نه صرفا به نفع حکمرانان، ده‌ها اما و اگر به‌ کار برده می‌شود. مردم به خوبی متوجه این مسئله هستند. اکنون هم اگر آن پیشنهادات ۵گانه برای کوتاه‌مدت با اعلام عزم نظام به اصلاحات اساسی همراه شود، کارآمدی نظام و حاکمیت، به اعتبار احترام واقعی به نظر مردم در اداره کشور، می‌تواند زمینه عبور از شرایط فعلی را به‌ دنبال داشته باشد.

    باید گفتگو کرد. به واقع باید موضوعاتی را که اکثر قاطع ایرانیان و نخبگان روی آنها اتفاق‌نظر دارند شناسایی و از همین جا تلاش کرد که در سطح ملی دور هم جمع شویم و بر سر یک مجموعه از مسائل به تفاهم و اجماع ملی برسیم. مهمترین و محوری‌ترین مساله امروز و آینده، «ایران عزیز» است. باید موضوع ایران بطور واقعی نه نمایشی تبدیل به مساله ملی و مبنای غلبه بر مشکلات و تنگناها شود.. به‌خاطر داریم که رهبری انقلاب چند سال پیش از این سخنی با این مضمون فرمودند که « که اگر جمهوری اسلامی و رهبری را قبول ندارید برای ایران در انتخابات شرکت کنید». یعنی رهبری، از کسانی که نظام و ایشان را قبول ندارند، برای حفظ یک اصل مهم فراخوان می‌دهند. پس تجربه این نگاه ملی وجود دارد، و می‌توانیم این رویکرد را به یک برنامه راهبردی برای جلب مشارکت و تفاهم ملی حول «آینده ایران» سوق دهیم. و از این قبیل مسائل که مورد اجماع است با گفتگو شناسایی کنیم.

    هاشمی سیاستمداری آینده‌نگر بود و همواره توسعه ایران دغدغه مهم او محسوب می‌شد. در گفت‌و‌گو با او معمولا از موانع توسعه زیاد صحبت می‌کردیم. او عدم تنش در روابط بین الملل را محوری‌ترین اصل برای توسعه می‌دانست بر همین اساس از توافق هسته‌ای و تیم مذاکره‌کننده حمایت می‌کرد. او با دیپلمات‌های با تجربه کشور ارتباط همیشگی داشت و از نظرات و تجربه آنها استفاده می‌کرد. امروز بیش از هر زمان نیازمند این شیوه و استفاده از این سرمایه مهم کشور برای برون‌رفت از این وضع هستیم. در تنش سیاسی و شرایط برزخی، توسعه و بهبود وضعیت اقتصادی محقق نمی‌شود.

    آقای هاشمی در موضوع زنان هم نظرات بسیار راه‌گشایی داشت. نگرانی او از بی‌توجهی به نیمی از جمعیت کشور در سخنان و رفتارش انعکاس داشت. یک‌بار در ملاقاتی که با او داشتم به این موضوع پرداختم که این میزان محدودیت برای زنان مشکل‌ساز است. اگر بخواهیم زنی با داشتن همه شایستگی‌ها در مدیریت کلان به‌کار بگیریم باید ملاحظات افراد و شخصیت‌های مختلف را مدنظر داشته باشیم. گویی ناراحت نشدن فلان شخصیت مهم است، ولی بی‌اعتمادی و ناامیدی نیمی از جمعیت کشور نه. او با صراحت این نظر را تایید کرد و با ناراحتی گفت من نگران روزی هستم که زنان کشور دست به اقدام تندی علیه ما بزنند. آن‌قدر این سخن تکان دهنده بود که در یکی از جلسات دولت در سال ۹۸ (درمذاکرات دولت ثبت است) که شاید بحث در مورد خودکشی دختری بود که می‌خواست به ورزشگاه برود، این مساله و نگاه ایشان را مطرح کردم. آقای هاشمی نتیجه محدودیت‌ها و فشارها را چنین می‌دید.

    مساله محوری دیگر در تجربه هاشمی، توجه به وضعیت اقتصادی بود. امروز مبحث معشیت مردم، با آسیبی که در دهه نود به اقتصاد ملی وارد شده، بسیار مهم است. نقطه محوری در دهه۹۰، تحریم‌های شورای امنیت و آمریکا و سپس جنگ اقتصادی ترامپ بر علیه ملت ایران است. جنگ اقتصادی این دهه نه فقط با همه تحریم‌های گذشته و تحریم‌ها با سایر کشورها متفاوت‌تر، شاید از جنگ نظامی هم بدتر و زیان‌‌بارتر بود؛ تحریم فروش نفت، تحریم بانکی (جابجایی پول)، تحریم حمل و نقل، بیمه کشتیرانی و… سرمایه‌گذاری در این دهه تقریبا صفر بود، قدرت خرید مردم به‌شدت کاهش یافت و فشار اقتصادی بر زندگی مردم سنگینی کرد. تنها دو سال در این دهه استثنا شد و آن، مربوط به دو سالی بود که برجام کار کرد. تلفیق بهبود شرایط خارجی و رفع تحریم‌ها با تدابیر صحیح مدیریتی، در دو سال ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ باعث رشد اقتصادی ۱۲.۵ درصد و ۴ درصد و کاهش تورم به ۶.۸ درصد و ۸.۱ درصد شد. وقتی شرایط بین‌المللی برزخی باشد، تدابیر مدیریتی نمی‌تواند به توسعه مطلوب بیانجامد، و دولت مجبور است که تمرکز خود را بر کاهش آسیب‌های تحریم بر زندگی مردم قرار دهد.

    جنگ اقتصادی ترامپ تنها با مقاومت و تدبیر توامان مردم و مسئولان به اعلام شکست فشار حداکثری آمریکا در دولت قبل انجامید. این یک واقعیت است که در زمانی که امکان مناسب‌تری برای برگشت به برجام وجود داشت، باید از آن فرصت استفاده می‌شد تا پیچیدگی‌ها و تحولات نوین بین‌المللی، امروز کار را سخت‌تر نکند. با این‌ حال، هنوز هم دیر نشده، و همچنان مردم انتظار رفع سریع تحریم‌ها را دارند. نظرسنجی‌های پیش از اعتراضات نیز به خوبی این خواسته را نشان می‌دهند. البته علاوه بر تحریم، حل مشکلات ساختاری و مدیریتی نیز در این شرایط موثر است.

    در پایان می‌گویم حل مسائل کشور نیازمند حل مشکلات معیشتی و بهبود وضعیت رفاهی مردم ایران است. لازمه حل مشکلات معیشتی نیز تمرکز بر مسائل اقتصادی، و این یعنی اقتصادی به مسئله اصلی ایران تبدیل شود. پذیرش این سیاست بمعنای قبول تمام الزامات آن است در زمان کنونی حل مسائل اقتصادی نیز به میزان زیادی به حل مسائل خارجی و تحریم‌ها برای فراهم شدن بستر لازم بر‌ای تعامل گسترده و بدون محدودیت با کشورهای هدف است نیاز دارد. و برای حضور پر قدرت در مذاکرات برای حل مسائل خارجی هم خود مستلزم حل مسائل سیاسی داخلی و تحقق تفاهم و انسجام ملی است. تحقق این امر، در به‌ رسمیت شناختن مطالبات و حقوق مردم، و نقش و سهم آنها در همه امور کشور است. باید به مردم امتیاز داد و از آن معنای عقب ‌نشینی را استنباط نکرد. باید ایران را از آن همه ایرانیان دانست و به اعتبار این حق و خواست مردم، سیاست عملی اصلاح همه امور و بازگشت به جمهوریت نظام را به موقع به اجرا درآورد. و با قدرت مردم می‌توان در مذاکرات خارجی هم به تفاهم رسید و با داشتن رابطه خوب با کشورهای دنیا می‌توان به توسعه و پیشرفت و حل مشکلات اقتصادی کشور پرداخت و این چرخه صحیح و تقویت‌ کننده کشور است

    لینک کوتاه مطلب:

    https://gildeylam.ir/?p=84808

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *