به گزارش گیل و دیلم ،علی ربیعی در یادداشتی با تیتر «از نشست رییسجمهور تا مردم و انتخابات» نوشت:
این روزها، موضوع انتخابات، میزان، چرایی مشارکت یا عدم مشارکت مردم، بحث داغ محافل سیاسی، اجتماعی و دانشگاهی است. بالاخره دولت هم با ترتیب دادن نشستی با حضور رییسجمهور با فعالان و احزاب سیاسی به این مهم ورود کرد. در این جلسه، تعدادی از مدعوین به دیرهنگام بودن جلسه (نسبت به نزدیکی زمان انتخابات) اشاره کردند. بیشتر اصلاحطلبان حاضر در جلسه، نسبت به دومرحلهای شدن ثبتنامها اعتراض داشته و خواهان ارایه طرح سهفوریتی برای برگشت به وضعیت قبل و انجام ثبتنام مجدد شدند که البته این پیشنهاد با مخالفت شدید تعدادی از افراد شناختهشده احزاب و گروههای حاکم روبهرو شد.
هر چند به نظرم میرسد این روزها، به سبب دو عامل تغییرات ارزشهای سیاسی در نسلهای دهه هفتاد به بعد و همچنین فرآیندها و کشوقوسهای سیاسی در داخل کشور، احزاب کارکرد سنتی خود را نداشته و مردم براساس دریافتهای خود در مورد میزان و شیوه مشارکت تصمیمگیری میکنند. من نیز براساس نگاهی به سنجشها و برخی مصاحبههای مطالعاتی با اقشار مختلف مردم، فقدان امید و یأس موجود در جامعه را به عنوان عامل عدم مشارکت تبیین کردم. تئوریهای انگیزشی به ما آموخته است؛ امید دستیابی به اهداف، انگیزه فرد برای کنش یا عدم کنش را سبب میشود. همچنین تاکید کردم: رفتار مشارکتی تابع سه متغیر امکان مشارکت، احتمال موفقیت و دریافت نتیجه مثبت شکل میگیرد.
رفتار مشارکت جویانه =تابع (امکان مشارکت،احتمال موفقیت، پاداش مناسب و نتیجه مثبت) یافتهها حاکی از آن است که جامعه ایران امروز به خصوص نسلهای دهه شصت به بعد، در هر سه متغیر کمابیش دچار تردید و ابهام هستند و در بیشترین گزاره، در متغیر سوم «دریافت نتیجه مثبت» اشاره به بنبست دستاوردهای منتخبین پیشین ریاستجمهوری دارند و در دو متغیر اول و دوم، امکان مشارکت و موفقیت، به عملکرد شورای نگهبان در انتخابات «۹۸ مجلس» و «۱۴۰۰ ریاستجمهوری» اشاره و بر تنگ شدن محدوده انتخاب و بیفایده بودن مشارکت تاکید میکنند. این پدیده را میتوان بحران مشارکت نامید. امید به مشارکت در جامعه ایران بهشدت کاسته شده است.
بدینترتیب مهمترین عامل افزایش مشارکت در امیدآفرینی توسط نظام اجرایی و مسوولان انتخاباتی نهفته است که متاسفانه معمولا به طور غیرمسوولانهای وظیفهای برای حضور گسترده مردم متصور نیستند. بسیار شنیدیم از تئوریپردازیهایی که وضعیت مطلوب سیاسی را در مشارکت اندک ولی کسب نتایج مطلوب میدانستند. حتی نظریهای مبنی بر مشارکت بالا، بیثباتی، تنش و ناامنی بسیار تئوریزه شد و توهم «یکدستسازی معادل کارآمدی و ثبات» ملاک عمل برخیها قرار گرفت که متاسفانه نظریههای نادرستی از این قبیل، امنیت و ثبات کشور ما را متاثر ساخت. در نظامهای سیاسی که ثبات و امنیت خود را در حلقههای جهانی تعریف نمیکنند، بدون حضور مردم دچار بیثباتی خواهند شد؛ حتی دولتهای با مشارکت بالا میتوانند با قدرت بیشتری در عرصه بینالملل ظاهر شوند.
از سوی دیگر، در نظامهایی شبیه به ایران، صندوقهای رای به مثابه صندوقهای امنیتزا عمل میکنند. احساس مردم از برآورده شدن آمال خود در پای صندوقها و حتی احساس تغییرخواهان اجتماعی و نسلی برای تحقق دیدگاههایشان در پای صندوقها هم امنیتساز بوده و هم باعث پویایی، نشاط و تحول جامعه میشود. در فرآیند انتخابات پیشرو، به طور کلی دولت و نهادهای حاکمیتی به ویژه صدا و سیما بسیار دیرهنگام، آن هم پس از بیانات رهبری به مساله انتخابات پرداختند. تا همین چند روز پیش، انگار نه انگار که انتخاباتی در پیشرو است. اکنون که قضاوتها و تصمیمها برای رفتار رایدهندگان در افکار عمومی شکل گرفته، ایجاد تغییرات ذهنی بسیار دشوار به نظر میرسد.
با این وصف، چنانچه اعتقادی به صورت گرفتن مشارکت بالا به عنوان تنها مسیر حلکننده مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و الگوی بیبدیل برای جامعه باثبات همراه با آرامش و حتی به عنوان مانعی در برابر تهدیدات خارجی مورد پذیرش قرار دارد، برای انتخابات آتی خصوصا ریاستجمهوری باید از هماکنون فهم کرد که درصد بزرگی از مسوولیت افزایش یا کاهش مشارکت در انتخابات، به شیوه مواجهه مسوولان برگزاری انتخابات و مراجع تعیین صلاحیتها مرتبط است. در این صورت نهادهای مدنی، روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی و همچنین رسانهها هم میتوانند بر بسیج رفتار مشارکتجویانه تاثیر داشته باشند
دیدگاهتان را بنویسید