×

ایران با رویکرد «شرقی-غربی» جایگاه مناسبی در عصر جدید به دست نمی آورد/ عربستان و اسرائیل به سمت عادی‌سازی روابط در حال حرکت هستند

  • کد نوشته: 92899
  • ۱۴۰۲-۰۷-۰۳
  • 61 بازدید
  • ۰
  • رضا نصری، حقوقدان و تحلیلگر مسائل بین‌الملل پیش‌بینی می کند: ساختار نظم جدید جهانی یک «ساختار سیال شبکه‌ای» خواهد بود که در آن کنشگران متعدد و متنوع (اعم از دولتی و غیردولتی) به صورت همزمان رقابت، همکاری و شبکه‌سازی خواهند کرد. وی می گوید: اینکه کدام کشورها «قدرت برتر» جهان و منطقه خواهند بود، امری […]

    ایران با رویکرد «شرقی-غربی» جایگاه مناسبی در عصر جدید به دست نمی آورد/ عربستان و اسرائیل به سمت عادی‌سازی روابط در حال حرکت هستند
  • رضا نصری، حقوقدان و تحلیلگر مسائل بین‌الملل پیش‌بینی می کند: ساختار نظم جدید جهانی یک «ساختار سیال شبکه‌ای» خواهد بود که در آن کنشگران متعدد و متنوع (اعم از دولتی و غیردولتی) به صورت همزمان رقابت، همکاری و شبکه‌سازی خواهند کرد.

    وی می گوید: اینکه کدام کشورها «قدرت برتر» جهان و منطقه خواهند بود، امری بسیار نسبی است. در منطقه ممکن است در حوزه نظامی «ایران» بر سایر کشورها تفوق داشته باشد، اما در حوزه IT و فن‌آوری‌های هوش مصنوعی یک شرکت «سعودی» دست بالا را داشته باشد و در حوزه استخراج و تولید انرژی «قطر» بازیگر اصلی باشد.

    آقای نصری معتقد است: اگر یک منطق «جنگ سردی» میان تصمیم‌گیران حوزه سیاست خارجی در ایران حاکم باشد، و نگاه‌شان به مناسبات آینده مبتنی بر یک رویکرد «شرقی-غربی» باشد، طبیعتاً قادر نخواهد بود جایگاه مناسبی در عصر جدید به دست بیاورد.

    به گزارش گیل و دیلم ، متن گفت وگوی شفقنا با رضا نصری را می خوانید:

    * با توجه به تغییرات سریع در قدرت اقتصادی، علمی، نظامی، تحولات تکنولوژیکی جهان، تحولات سیاسی و تغییرات اجتماعی از جلمه شرایط جمعیتی و شکل گیری بلوک های جدید، به نظر شما مهمترین تحولات در ساختار حکمرانی جهانی طی ده تا بیست سال آینده چگونه خواهد بود و ۱۰ قدرت برتر جهان چه کشورهایی خواهند بود و چرا؟

    ابتدا امیدوارم هیچ‌یک از مقامات ایران این پرسش را که ساختار حکمرانی در جهان طی ده تا بییست سال آینده چگونه خواهد بود از خود نپرسد! چرا که این پرسشی که «تماشاچیان» از خود می‌پرسند، نه بازیگران! تماشاچیِ یک مسابقه فوتبال ممکن است از خودش بپرسد سرانجام بازی چه خواهد شد و حتی تلاش کند نتیجه بازی را پیش‌بینی کند؛ اما بازیکنی که در زمین حاضر شده هرگز چنین سوالی از خود نمی‌پرسد. سؤال او این خواهد بود که چگونه و با چه تاکتیکی و چه تدبیری به اهداف خود برسد. صحنه روابط بین‌الملل هم همین است. نظام بین‌الملل همان شکلی را خواهد گرفت که بازیگران متعدد و متنوع‌اش به آن خواهند بخشید. ایران هم به عنوان یکی از کنشگران مهم این صحنه در شکل‌دهی به این نظام باید با عاملیت ایفای نقش کند. امروز نمی‌شود به درستی پیش‌بینی کرد ۱۰ قدرت برتر جهان در نظم جدید کدام کشورها خواهند بود. چرا که مفهموم «قدرت» یک مفهومی نسبی است و در حوزه‌های مختلف جنس و شکل متفاوتی دارد. به عنوان مثال، سی سال پیش کم‌تر کسی تصور می‌کرد روزی یک شهروند عادی بتواند به صورت مستقیم بر توازن قوای نظامی در یک جنگ تمام عیار میان دو دولت تاثیر بگذارد. اما امروز می‌بینیم که یکی از مباحث داغ روز این است که آیا آقای ایلان ماسک با امتناع از فعال‌سازی خدمات Starlink در منطقه کریمه عامدانه به عملیات نظامی اوکراین لطمه زده است یا خیر؟ یعنی در اینجا یک «فرد» در یک نزاع مهم بین‌المللی که می‌تواند منجر به یک جنگ فراگیر شود نقش موثری داشته و این پدیدهٔ بسیار نوینی است! به بیان دیگر، در اینجا، یک «فرد» کاری کرده که در عصر گذشته صرفاً یک دولت با یک ارتش قوی از عهدهٔ آن برمی‌آمده است! پس سؤال اینجاست که در چنین فضایی، اصولاً «قدرت» چه تعریفی دارد؟ یا بازیگر کیست؟ و دینامیک و تعامل میان آن‌ها چگونه در حال شکل‌گیری است؟

    خانم آنماری اسلاتر (Anne-Marie Slaughter) -از نظریه‌پردازان برجسته روابط بین‌الملل – در کتاب مشهوری به اسم «The Chessboard and the web» – برای نشان دادن روند تغییر معادلات بین‌المللی مثال جالبی می‌زند. او می‌نویسد وقتی دولت ترامپ از توافق زیست‌محیطی پاریس خارج شد، بسیاری از تحلیلگران تصور می‌کردند که با خروج آمریکا دیگر این توافق موضوعیتی نخواهد داشت چرا که در نبود یکی از بزرگ‌ترین منتشر‌کنندگان گازهای گلخانه‌ای، این پیمان از محتوای خود تهی خواهد شد. اما زمان اندکی پس از خروج دولت آمریکا، بیش از ۳۰ شهردار آمریکایی، ۳ فرماندار ایالتی و ۱۰۰ شرکت خصوصی میثاق‌نامه‌ای تنظیم کردند که در آن به کمیته مربوطه سازمان ملل وعده دادند اهداف مندرج در توافق پاریس بر سر میزان انتشار گازهای گل‌خانه‌ای آمریکا را برآورده خواهند کرد! یعنی شبکه‌ای از شهرداری‌ها و برخی ایالت‌ها و شرکت‌های خصوصی در اینجا عملاً جایگزین دولت در صحنه بین‌المللی شدند. پس در پاسخ به پرسش شما، می‌توان پیش‌بینی کرد ساختار نظم جدید جهانی یک «ساختار سیال شبکه‌ای» خواهد بود که در آن کنشگران متعدد و متنوع (اعم از دولتی و غیردولتی) به صورت همزمان رقابت، همکاری و شبکه‌سازی خواهند کرد.

    * با توجه به تغییرات سریع در قدرت اقتصادی، علمی، نظامی، تحولات تکنولوژیکی منطقه، تحولات سیاسی و تغییرات اجتماعی از جلمه شرایط فرهنگی و جمعیتی و …، به نظر شما مهمترین تحولات در ساختار حکمرانی منطقه طی ده تا بیست سال آینده چگونه خواهد بود و سه قدرت برتر منطقه چه کشورهایی خواهند بود و چرا؟

    در سطح منطقه هم احتمالاً منطق و ساختار مشابهی حاکم خواهد بود. اینکه کدام سه کشور «قدرت برتر» خواهند بود امری بسیار نسبی است. ممکن است در حوزه نظامی ایران بر سایر کشورها تفوق داشته باشد، اما در حوزه IT و فن‌آوری‌های هوش مصنوعی یک شرکت سعودی دست بالا را داشته باشد و در حوزه استخراج و تولید انرژی قطر بازیگر اصلی باشد. در نتیجه، همین وضعیت می‌تواند وابستگی‌ها و پیوندهایی ایجاد کند که در عمل معادلات کلاسیک روابط بین‌المللی را برهم بریزد.

    * منزلت ایران در جهان آینده و آینده منطقه را چگونه می بینید؟ برای آن که ایران بتواند منزلتی متناسب با ظرفیت های واقعی خود داشته باشد چه رویکردی را باید اتخاذ کند؟

    معتقدم لازم است ایران ابتدا درک درستی از جنس و دینامیک نظام در حال شکل‌گیری به دست بیاورد. اگر یک منطق «جنگ سردی» میان تصمیم‌گیران حوزه سیاست خارجی در ایران حاکم باشد، و نگاه‌شان به مناسبات آینده مبتنی بر یک رویکرد «شرقی-غربی» باشد، طبیعتاً قادر نخواهد بود جایگاه مناسبی در عصر جدید به دست بیاورد. اما اگر مناسبات آینده را با ظرافت‌هایش به خوبی درک کند، و فهم درستی از ماهیت بازیگران، مفهوم جدید «قدرت» و دینامیک حاکم میان شبکه‌های متعدد و متنوع در صحنه بین‌المللی حاصل کند، آنگاه می‌تواند مطابق آن از الان برنامه‌ریزی کند و تلاش نماید در نظم پیش‌ِ رو جای خود را پیدا کند. به قول خانم آنماری اسلاتر اگر بتواند از منطق «بازی شطرنج» به منطق «بازی شبکه‌ها» تکامل پیدا کند، آنگاه منافع خود را در صحنه بین‌المللی بهتر تأمین خواهد کرد.

    * احتمال عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل چطور ارزیابی می کنید؟ آیا محقق می شود؟

    معقتدم عربستان و اسرائیل – علیرغم فراز و فرودها – به سمت عادی‌سازی در حال حرکت هستند. در واقع، سال‌هاست هر دوی آن‌ها این عادی‌سازی را مدنظر دارند و بعضاً در قالب گروه‌هایی مانند I2U2 نیز در پی ایجاد زیرساخت‌های لازم برای آغاز یک رابطه راهبردی فراگیر هستند. برخی گزارش‌ها حاکی از این است که محمدبن‌سلمان و نتانیاهو در سال‌های اخیر دست‌کم دو دیدار مستقیم داشته‌اند و امروز شاهدیم هیأت دیپلماتیک اسرائیل – برای شرکت در اجلاس بین‌المللی یونسکو – با کم‌تر جنجال سیاسی و رسانه‌ای در عربستان سعودی حضور پیدا می‌کند. آمریکا نیز به شدت پیگیر این عادی‌سازی است و پیش‌بینی می‌شود در آینده کاتالیزور اصلی آن باشد. معتقدم هر دوی آن‌ها در حال تلاش هستند تا موانع سیاسی و روانی موجود بر سر راه این عادی‌سازی را به تدریج برطرف کنند و پیش‌بینی می‌کنم دیر یا زود روابط دیپلماتیک علنی و کاملی برقرار کنند.

    * برخی براین باورند که عربستان به دلیل احتمال ایجاد چالش با کشورهای عربی، تن به این عادی سازی نمی دهد. تحلیل شما در این باره چیست؟

    کشورهای عربی اغلب تابع عربستان سعودی هستند و بعید می‌دانم – اگر مخالفتی داشته باشند – دولت ریاض آن‌ها را مانع جدی و مهمی تلقی کند.

    * ظاهراً عربستان تصمیم دارد نقش میانجی میان اوکراین و روسیه داشته باشد، چنین فضا و امکانی برای عربستان و تحقق این امر وجود دارد؟

    عربستان سعودی در حال حاضر قادر به ایفای چنین نقشی نیست. آخرین کنفرانسی هم که در این باره در خاک خود برگزار کرد، نتیجه ملموسی به بار نیاورد. اما عربستان سعودی – با برگزاری این قبیل نمایش‌های دیپلماتیک و ترسیم یک وجههٔ بی‌طرف و میانجی – تلاش می‌کند خود را از گزند جنگ اوکراین و یک سوءگیری پُرهزینه با یکی از طرفین رها سازد.

    لینک کوتاه مطلب:

    https://gildeylam.ir/?p=92899

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *