جعفر جوادی شجونی معروف به جعفر شجونی در سال ۱۳۱۱ در گیلان به دنیا آمد. او به عنوان یکی از روحانیون مبارز طرفدار حضرت امام خمینی (ره) خود را مطرح کرد…
شما نمیتوانید هاله نور دور سر رئیسجمهور را زیر سؤال ببرید. من با این تطبیقهایی که شده مخالفم اما نباید موجب شود که فکر کنیم رئیسجمهور آدم مشکلداری است
در این گفتگو با تکرار دوباره سؤال قبل و تأکید بر اینکه بحث، بحث سیاسی نبود؛ از ایشان سؤال شد، “به نظر شما در مورد شبهه آفرینیها مثلاً شایعهای که احمدینژاد گفتهاند دور سرم هاله نور است و مسئله مهدویت گرایی، آیا این خرافه گرایی را رواج نداده؟ یک دولت اسلامی موظف است جلوی این حرفها را بگیرد.” گفت:
«شما نمیتوانید هاله نور دور سر رئیسجمهور را زیر سؤال ببرید. من با این تطبیقهایی که شده مخالفم اما نباید موجب شود که فکر کنیم رئیسجمهور آدم مشکلداری است. من یقین دارم که ایشان نماز شبش ترک نمیشود. ممکن است برای ایشان هاله نور هم وجود داشته باشد. این اشکالی ندارد. انشاءالله ایشان هم هاله نور داشته باشند. من هم عرض کردم که با تطبیق دادن مخالفم اما شما میتوانید بگویید هاله دور سر رئیسجمهور نیست؟ این همه علمای ما همچون آیتالله بهجت، آقای بهاءالدینی و بسیاری از عرفای ما این همه از ایشان ارتباطهای معنوی ذکر شده است. اینها در جامعه تأثیر بدی داشته؟»
احمدی نژاد مُرده است و باید برود پی کارش
جعفر شجونی در پاسخ به این سوال که آیا به خاطر حمایت خود از احمدینژاد، خود را در مشکلاتی که برای کشور پیش امده مقصر میدانید یا خیر، گفت: نه. انسان این است. انسان قابل تغییر است. من در بینش تغییر نکرده ام. احمدی نژاد تغییر کرد.
وی در پایان گفت: فقط یک بار که احمدی نژاد ۴۰۰ نفر از نمایندگان ادوار را دعوت کرد و افطار داد، ما هم رفتیم آن افطار را خوردیم. جدای از این کار دیگری با احمدی نژاد نداشتم. من حتی خودم مشکلات اداری داشتم. به من گفتند که مشکلات را بگویید و من هم گفتم که من خودم از طریق رایج قانونی کارها را پیگیری می کنم. البته رفتم و ضرر کردم.
آیت الله بروجردی با اتفاقات روز ناآشنا و ضد انقلاب بود
امام، ملاحظه آیت الله بروجردی را می کردند و چون احساسشان این بود که در زمان حیات او انقلاب عملی نمی شود، بعد از رحلتشان نهضت را گسترش دادند.
عضو جامعه روحانیت مبارز در توصیف دلیل مخالفت آیت الله بروجردی با مبارزه سیاسی، وی را نا آشنا با اتفاقات روز معرفی کرد و گفت: خودشان چندان با اتفاقات آشنا نبودند. دفتر ایشان سالم نبود و رئیس دفتر ایشان شیفته و تحت تاثیر رئیس شهربانی قم بود و رئیس شهربانی قم هم نوکری علومی مقدم رئیس کل شهربانی را می کرد. حتی می توان گفت که «سر» دفتر آیت الله بروجردی بر بالین دربار بود، به طوری که که در قضیه اعدام شهید نواب، نقش مهمی را ایفا کرد. در کل می توانم بگویم که اطراف آیت الله بروجردی را عده ای ضد انقلاب و دوستدار شاه گرفته بودند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا امام سعی نکرد آیت الله بروجردی را از شرایط اطرافش مطلع کند؟ گفت: آقای بروجردی دقیقا مثل شیخ کریم حائری، اصلی ترین دغدغه خود را حفظ حوزه علمیه گذاشته بود و به همین دلیل، چندان تمایل نداشت تا وارد بحثهای این چنینی شود. در این فضا امام نمی توانستند فشاری به ایشان بیاورند و به همین دلیل، بلافاصله پس از رحلت آیت الله بروجردی نهضت را با جدیت بیشتری دنبال کردند.
به حسن آقا گفتم، این امام عزیز ما مثل پیامبر اسلام است. گفت: چطور؟ گفتم: عدهای از فامیلهایش ضدانقلاب هستند
.من یک بار به سیدحسن خمینی نوه امام گفتم: حسن آقا، این امام عزیز ما مثل پیامبر اسلام است. گفت: چطور؟ گفتم: عدهای از فامیلهایش ضدانقلاب هستند. اینها جرأت نمیکردند به اسب شاه بگویند یابو، حالا یک متر و نیم زبان درازی میکنند، مخصوصاً این روزهایی که آقای روحانی آمده است. نمیدانم این طرفی است یا آن طرفی! آیا اینها اعتدال است؟ وزیر علومش که سنگر به سنگر آدمها را عوض میکند که یعنی حق ما بوده است و ما آن را گرفتیم! این آقا باید بفهمد که چه میکند. من نمیدانم اگر کسی طرفدار امام خامنهای باشد که این طور افراد را سر کار نمیآورد؛ یکی را به خاطر دل آقای هاشمی و یکی را به خاطر دل آقای خاتمی بیاورد، این چه وضعی است؟ و کجای این اعتدال است؟! من نمیدانم و دلم هم نمیخواهد حرفی بزنم. من تابع مقام معظم رهبری هستم و ایشان هم فرمود که به دولت کمک کنید. ما هم تا حالا کمک کردهایم.
اگر امام بود دهن هاشمی را خرد میکرد
امام که اگر بود دهنت را خرد میکرد. مگر حضرت امام نفرمود که رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است؟ پس چوپان عاقل باید گله را به جایی ببرد که هم آب دارد و علف و هم گرگ ندارد. چوپان احمق آن کسی است که گوسفندانش را به جایی میبرد که آب و علف ندارد تازه گرگ هم دارد!
…ما باور نمیکردیم ولی دیدیم که یک بسیجی ۱۷ ساله هدف دارد و عقلش بیشتر میرسد و متوجه موضوع است، ولی او با این همه کبکبه و کلهگندگی نمیفهمد(!) و روز قیامت به جهنم میرود. یا مثلا احمق آن کسی است که سطح جرم منافقین و سران فتنه را پایین میآورد و میگوید اینها را آزاد کنید و الا برای نظام ضرر دارد! من خودم از افرادی بودم که معتقدند رافت اسلامی چرا باید در مورد اینها اجرا شود؟ بنده که عمدا این شیشه را شکستهام باید خسارت آن را پرداخت کنم. با این وصف چگونه می شود این تعابیر را تفسیر کرد؟!
من هیچ امیدی به این دولت ندارم. این رییسجمهور با کلید آمد ولی اطرافیانش با داس آمدهاند
اعتدال همان لغتی است که ابوموسی اشعری با آن حضرت علی(ع) را خانهنشین کرد
یک مشت زن بدحجاب به امید آنکه بیحجابی شود رفتند و به روحانی رای دادند
روحانی باید استعفا بدهد و به خانه برود. دوباره انتخابات آزاد برگزار میکنیم و یک آدم حسابی میآوریم.
آقای روحانی به عنوان یک آخوند باید راست می گفت . او بین هاشمی، خاتمی و موسوی گیر کرده است. وزیر کشور این دولت اعلام میکند که اختیاری در انتخاب استانداران نداشته و معاون اول رییسجمهور آنها را انتخاب کرده است اگر اینگونه است که انتخابات مجلس را هم از وزارت کشور بگیریم و به اداره جنگلبانی بدهیم.
من واقعا متعجبم و فقط می توانم بگویم نتایج این انتخابات”۷اسفند” برای من معماست
من نمی گویم که دراین انتخابات تقلب شده است اما بالاخره چطور می شود شخصیت هایی مثل آقای مصباح یزدی که رهبری درموردشان فرمودند مطهری زمان هستند رای نیاورد . درمورد آیت الله یزدی و آقای حداد عادل هم این سوال را دارم
هاشمی مستبد است
جعفر شجونی یکی از مخالفان سیاستهای آیتا… رفسنجانی بود، به طوری که بارها و بارها در گفتوگوهایی که انجام داده، مخالفتهایش را نسبت به ایشان نشان داده است. در زمان مجلس اول، هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس فعالیت میکرد. به همین دلیل از شجونی درباره رابطهاش با رئیس مجلس آن زمان سؤال کردیم. او گفت: «رابطهام با رئیس مجلس دوره اول بد نبود اما ایشان یک فرد مستبد بود. به او میگفتم دکتر شیبانی از آبادان زنگ زده و میگوید حمله عراقیها شروع شده اما آقای رفسنجانی به جای آن که چارهای بیاندیشد، میگفت بیخود زنگ زده. توام بیخود شنیدی. هر چه میگفتیم دکتر شیبانی در آبادان فرماندار ماست و حمله عراقیها حتمی است اما زیر بار نمیرفت. از این اتفاقات زیاد پیش میآمد که خیلی از آنها از یادم رفته.»
من از پول متنفرم و هر چهار بچه ام بیکارند، ولی فائزه”هاشمی” امروز فرار کرده و رفته
اگر آقا لبتر کند، خرخرهشان را میجویم
برای دولت هاشمی نمره ۱۲، دولت خاتمی نمره ۱۰ و دولت احمدینژاد نمره ۱۸ را در نظر می گیرم
در پایان، آخرین مصاحبه ی ایشان… با هفته نامه ی تماشاگران
مخالفتها بر سر لایحه قصاص
مخالفتها بر سر لایحه قصاص که از سوی شهید بهشتی آورده شده بود نیز یکی از چالشهایی بود که در مجلس اول رخ داد. شجونی درباره این موضوع میگوید: «کارهای مختلفی میخواست صورت بگیرد اما همیشه مخالفتهایی با آن همراه میشد. آن زمان یادم هست مرحوم شهید بهشتی لایحه قصاص را آورد. بسیاری آن را رد کردند. همه تند شدند. گفتند اینها میخواهند یک مملکت گوش بریده، پا بریده، بینی بریده و… درست کنند. حتی یکی از اعضای نهضت آزادی پیش من آمد و به حالت مسخره گفت: آقای شجونی شما سیدمحمد حسینی را میشناسی؟ گفتم: سیدمحمد حسینی کیست؟ گفت: همان که به او میگویند بهشتی دیگر… . با این کار میخواست به آقای بهشتی اهانت کند. فهمیدم از دست لایحه قصاص عصبانی است. گفتم: آقای بهشتی لایحه قصاص را از جیبش آورده یا از قرآن آورده شده است؟ وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْالأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. از این مسائل کموبیش رخ میداد.»
چرا یک خیابان، یک میدان، یک سالن به نام کاشانی نشد؟
او از گلایه محمدتقی فلسفی زمانی که میخواستند نام خیابان پهلوی را به خیابان مصدق تغییر دهند، یاد میکند: «در زمان مجلس اول میخواستند نام خیابان پهلوی را به خیابان مصدق تغییر دهند. مرحوم فلسفی در نماز جمعه گفت: مصدق با کاشانی بود. کاشانی مردم را برای ملی کردن صنعت نفت ترغیب کرد. اسم این خیابان را کاشانی میگذاشتید. یا خیابان منیریه را کاشانی میگذاشتید. یا نام میدان راهآهن را کاشانی میگذاشتید. یک سالن را به نام کاشانی میگذاشتید. چرا شما این قدر بیانصافی میکنید؟ باز هم آنها مخالفت میکردند. از این اتفاقات جسته و گریخته در مجلس اول رخ میداد.»
من پیشنهاد اسلامخودرو را به شوخی گفتم
یکی از مسائلی که در زمان خودش موج خبری زیادی به وجود آورد، تغییر نام «ایرانناسیونال» به «ایرانخودرو» بود. وقتی که بهزاد نبوی (وزیر وقت وزارت صنایع) را به مجلس کشاندند و او را بابت تغییر نام «ایرانناسیونال» به «ایرانخودرو» به صلابه کشیدند.آقای شجونی اعتراض کرده بود که نامش را بگذارند «اسلام خودرو». گزارشهای مجلس هست و فریادهای آقای شجونی ثبت شده است. اگر چه پس از گذشت چند دهه وقتی این سؤال را از ایشان میپرسیم، میخندد و میگوید: «من از باب شوخی این حرف را زدم. روزنامهها و خبرنگارها آن را جدی گرفتند. آن مسألهای که من گفتم نام ایرانخودرو را اسلامخودرو بگذارید، دروغ است. من این حرف را از باب استهزا زدم. حتی بعدش گفتم حالا بعد از این پیشنهاد به من یک پیکان بدهید. نمایندهها خندیدند. چون به کسی که پیشنهاد نام ایرانخودرو داده بود، یک پیکان هدیه دادند. این حرف من کاملاً شوخی بود. مثل این که آدم بگوید بادنجان اسلامی، گوجه فرنگی اسلامی! … نمیدانم شوخی است یا جدی؟ من عاقل هستم. چرا باید به شکل جدی این حرف را میگفتم؟ بیچاره اسلام… به هر حال کینههایی بود که وجود داشت و باعث میشد از حرفهای شوخی هم برداشت جدی شود.»
اسلحه به کمر دستشویی میرفتم، سلامتیان گفت او را تهدید کردهام
این روحانی سیاستمدار دامن زدن بعضی اتفاقات توسط روزنامهها را کار اشتباهی میداند و میگوید: «بعضی از خبرنگارها یک سری شوخیها را جدی میگیرند. مثل آن زمانی که آقای احمد سلامتیان، مسئول دفتر هماهنگی بنیصدر و نماینده اصفهان از پاریس آمده بود. یک زمانی من داشتم لباسم را درمیآوردم تا به دستشویی بروم. اسلحه به کمرم بود. او فوری با ۴۰ روزنامه روز مصاحبه کرد که شجونی من را با اسلحه تهدید کرد! در صورتی که اسلحه به کمر من آویزان بود و آقای سلامتیان همه جا مصاحبه کرد و گفت که من او را تهدید کردهام. من هم مصاحبه میکردم و میگفتم این کار را نکردهام. بیتقوایی و بیانصافی کموبیش وجود داشت.»
گلایه شجونی از اولین رئیس مجلس شورای اسلامی
جعفر شجونی یکی از مخالفان سیاستهای آیتا… رفسنجانی است؛ به طوری که بارها و بارها در گفتوگوهایی که انجام داده، مخالفتهایش را نسبت به ایشان نشان داده است. در زمان مجلس اول، هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس فعالیت میکرد. به همین دلیل از شجونی درباره رابطهاش با رئیس مجلس آن زمان سؤال کردیم. او گفت: «رابطهام با رئیس مجلس دوره اول بد نبود اما ایشان یک فرد مستبد بود. به او میگفتم دکتر شیبانی از آبادان زنگ زده و میگوید حمله عراقیها شروع شده اما آقای رفسنجانی به جای آن که چارهای بیاندیشد، میگفت بیخود زنگ زده. توام بیخود شنیدی. هر چه میگفتیم دکتر شیبانی در آبادان فرماندار ماست و حمله عراقیها حتمی است اما زیر بار نمیرفت. از این اتفاقات زیاد پیش میآمد که خیلی از آنها از یادم رفته.»
خودم دیدم غفاری با نعلین به سر معینفر کوبید، حالا منکر میشود
در جریان جلسات علنی مجلس اول یکی از حاشیههای تاریخی رخ داد که آن هم دعوا و کتککاری بود. یک طرف دعوا علیاکبر معینفر بود و طرف دیگر هادی غفاری، اسدینیا، دهقان و… اتفاقی که شجونی نیز شاهد آن بوده و میگوید: «در آن دعوا و درگیری هادی غفاری، علیاکبر معینفر را کتک زد و با نعلینش به سر ایشان کوبید. خودم این صحنه را دیدم اما او حالا منکر آن اتفاق میشود. در حالی که فیلمش موجود است. علت دعوا نطق هاشم صباغیان و حمله به معینفر بود. هنگام نطق پیش از دستور هاشم صباغیان، نیروهای موسوم به خط امام به این نطق اعتراض کرده و جلسه مجلس متشنج میشود. در این هنگام معینفر به سمت تریبون رئیس مجلس رفته و دو دستش را روی میز هاشمی زده و فریاد میزند: «آقای رئیس! این چه وضعیتی است؟ چرا مجلس را آرام نمیکنید؟ همین موقع عادل اسدی، نماینده اهواز، با سیلی محکمی با معینفر برخورد میکند و ادامه دعوا… .»
امام گفتند مانند شجونی مبارزه کنید
قبل از عزل بنیصدر، جعفر شجونی جزو اولین کسانی بود که نطقی بر ضد اولین رئیسجمهور کرد و بعد از آن بود که امام خمینی(ره) نیز فرمان عزل نخستین رئیسجمهور را داد. او درباره آن واقعه که در اولین مجلس شورای اسلامی به وقوع پیوست، میگوید: «من جزو کسانی بودم که نطق قبل از دستور عزل بنیصدر را کردم و رادیو هم آن نطق را پخش کرد. چهار نفر من را دیدند و گفتند آن موقع پیش امام بودهاند. امام رادیو را گوش میدادهاند و گفتهاند، آقای شجونی شروع کرده و شما هم این طور باید مبارزه کنید. این چهار نفر مقام معظم رهبری، عبایی خراسانی، جعفری لنگرودی و معادیخواه بودند که سه نفرشان زنده هستند و میتوانند شهادت دهند. آنها گفتند: ما پیش امام(ره) نشسته بودیم، رادیو نطق شما را پخش میکرد. یادم هست آن زمان که من نطق کردم نصف مجلس به من گفتند: احسنت و نصف دیگر به من کجکج نگاه کردند که چرا قبل از امام(ره) این حرفها را زدهام. گفتم امام دو روز دیگر کمر بنیصدر را میشکند. من امام را بهتر از شما میشناسم و همینطور هم شد.»
در هر زمانی شیطان به نحوی مشغول است
حالا که ۱۰ دوره از مجلس شورای اسلامی بعد از انقلاب میگذرد و جعفر شجونی شاهد هر ۱۰ دوره بوده، از او میخواهیم تفاوتهای مجلس اول و ۹ مجلس بعدی را بگوید. او ادامه میدهد: «دوره اول همه ریش داشتند تا نافشان. دوره بعد ریششان آمد تا سینه رسید. دوره بعد به زیر چانهشان آمد. الان از همان موبر اسلامی استفاده میکنند تا از بیخ درنیاید. بعضی دورهها افراد تند زیاد بود که تهمت بیجا هم زیاد میزدند. مرحوم حاج سعید امامی، رئیس اصناف تهران بود. به من گفت: آقای شجونی انقلاب که شده من یک قران کاسبی نکردهام اما بعضیها در مجلس به من تهمت میزنند که ٣٠٠ میلیون تومان نخود و لوبیا بردهام. یا آقای هنردوست، معاون وزیر نفت بود. فردی پاکیزه، اما بعضی تندروها میگفتند همسرش در لندن دفتر دارد؛ اینها ِال هستند و بِل هستند. در صورتی که آنها از آب پاکتر بودند. الان هم آقای عارف مصاحبه میکند که میرحسین موسوی و کروبی باید آزاد شوند. من هم مصاحبه کردهام که آخر، درباره کاری که به تو ربطی ندارد، چرا حرف میزنی؟ متولی در این کار من و شما نیستیم. شورای عالی امنیت مملکت باید تصمیم بگیرد. علی مطهری هم رفته به رهبری گفته این دو نفر را آزاد کنید. رهبری هم گفته در کاری که به شما مربوط نیست، دخالت نکنید. الان از این جور حرفها زده میشود. برای خودشان اصلاحطلب و اصولگرا به وجود آوردهاند. متأسفانه شیطان نه میمیرد، نه بازخرید میشود و نه بازنشسته. در هر زمانی شیطان به نحوی مشغول است. اما به هر حال مجلس اول اصیلترین بود. مردم با کمال میل در انتخابات دوره اول مجلس شرکت کردند و رأی دادند. چون میدانستند این کاندیداها برای رسیدن به انقلاب سالها زندانی بودهاند، سخنرانی کردهاند و دوباره و سهباره و پنجباره دستگیر شدهاند. برای همین با کمال میل به نمایندهها رأی دادند. الان گاهی میگویند «برادر جهادگر»، «برادر شهید»، «برادر مهندس»، «برادر دانشمند» یا برای رأی آوردن از پول و پَله و وعدههای دروغی استفاده میکنند. در حال حاضر متأسفانه آن جهادها و مبارزهها تماما فراموش شدهاند.»
ماجرای ترور با ۶۵ گلوله به سمت شهید آیت
به عقیده شجونی، شهید آیت چون گفته بود میرحسین موسوی فراماسونری است، ترور شد: «ما در مجلس بودیم. مرحوم شهید آیت در زمان رأی گیری برای میرحسین موسوی در مجلس اظهارات مختلفی علیه او داشت و میگفت جزو دستگاه فراماسونری است. من دقیقاً یادم هست که گفت فردا مدارکش هم را میآورم. زنش میگفت تا صبح میگشت و اوراق جمع میکرد. اوراق را گذاشت کنار سفره و صبحانه را خورد. زنهای همسایه آمدند گفتند به آقای آیت بگویید امروز بیرون نرود، موتوریها زیادند و پیداست که تروریست هستند. به آیت گفتند اما او گفت: من امروز در مجلس کار مهمی دارم. اوراق را برداشت و خواست سوار پیکانش شود که به او ۶۵ گلوله زدند. دو، سه شب در زیرزمین مجلس بودم. تلویزیون پنج نفر از مجاهدین خلق را نشان داد. یکی از آنها فامیلیاش سیلی بود و صحبت میکرد که ما مأموریت داشتیم چهار نفر را بکشیم. حسن آیت، گودرز افتخار جهرمی، عضو شورای نگهبان، جعفر شجونی و عبدالمجید معادیخواه، نماینده مجلس در دور اول. اما یک نفر را کشتیم و گرفتار شدیم.»
درباره بهزاد نبوی هم معتقد است یکی از کسانی است که باعث شد گروگانهای آمریکایی آزاد شوند: «بهزاد نبوی را مرحوم شهید لاجوردی تحت تعقیب داشت. میگفت او جزو منافقان بیاسلحه است. روزی که قرار بود برای وزیر شدن نبوی رأیگیری شود، معقتد بودم که او سه رأی هم ندارد، چون همه به عنوان مخالف، حرف زدند اما هاشمی گفت من یک وقتی برای خودم گذاشتهام و از بهزاد نبوی آن چنان دفاع کرد که به جای سه رأی ۱۸۳ رأی آورد. من بعد از رأی گیری به رئیس مجلس گفتم که آقای هاشمی! شما چرا به عنوان موافق صحبت کردید، آن هم در حالی که بهزاد نبوی منافق است و در عین حال باید به دلیل معرفی کشمیری به شهید رجایی محاکمه شود. هاشمی گفت: این مملکت را باید بهزاد نبودی و میرحسین موسوی اداره کنند نه عسگراولادی و بازاریها. هیچ وقت بهزاد نبوی محاکمه نشد… .»
منبع :اصلاحات نیوز
دیدگاهتان را بنویسید