وجه تسمیهٔ «رشت» در فرهنگ واژههای دساتیر، بهمعنی گچی که بنّایان، سنگ و آجر را به آن محکم نمایند، و در لغتنامههای انجمن آرا، آنندراج، لغت فرس اسدی توسی، لغت محلی شوشتری، برهان قاطع، ناظم الاطبا و لغتنامهٔ جهانگیری: چیزی که از هم فروریزد؛ هر چیزی که از هم فروریزد و فروپاشد؛ دیوار مشرف برافتادن. گچ را نیز گویند که بدان خانه سفید کنند؛ لجن و خاکروبه؛ خاک و گَرد؛ خاک را گویند.حال شما این وجه تسمیه را بگذارید کنار تاریخ تلخ این شهرفرهنگی.
در زمستان ۱۲۴۶ هجری قمری، طاعون شدید در گیلان شایع شد و در حدود شش هزار نفر را از پای درآورد. ۵۶ سال بعد شهر به آتش کشیده شد و خسارات فراوان دید. شهر رشت چندین بار بین سالهای ۱۱۲۱ تا ۱۲۶۰ هجری از زمین لرزه و حریق آسیب دیده و باعث کاهش فراوان جمعیت در این شهر گردید. این شهر ۶ بار بین سالهای ۱۱۷۰ تا ۱۳۲۰ دچار حریق گردید. در حریق سال ۱۳۰۴ هجری تمام بازار و دو مسجد و تعداد زیادی از کاروانسراها و حمام ویران گردید و در حریق ۱۳۲۰ هجری در حدود ۱۰۰۰ دکان و ۱۰ کاروانسرا ویران شد. رشت چندین بار به وسیله قوای بیه پیش غارت گردید.
واین فقط مقدار کوچکی از حافظه تاریک تاریخی این شهر به یغما رفته است.می گویند «درخت مانع دیدن انبوهی جنگل می شود»، و صد البته که سبزی رشت و البته استان گیلان محرومیت هاو تلخی های انرا پنهان کرده است،وبراستی وجه تسمیه این شهر « دیوار مشرف برافتادن » است ،انقدر که بلا براین شهر نازل شده است.
بر اثر تعداد کم روزهای یخبندان در رشت، ریزش برفهای سنگین کمتر اتفاق میافتد و اگر هم برودت هوا باعث نزول برف شود، پایداری آن درازمدت نیست. نتیجهٔ آمارگیری در مورد ریزش برف در رشت نشان میدهد، که در رشت به طور متوسط در سال ۷ روز(۲ روز در دی و ۲ روز در بهمن و ۲ روز در اسفند و ۱ روز در بقیه ماههای سال) برف باریدهاست. با وجود این آمارهای، گاه اتفاق میافتاد که گیلان و رشت مورد حملهٔ استثنایی سرمای قطبی مرکز پرفشار سیبری، یا مراکز پرفشار قطبی روسیه قرار میگیرد که به برف تاریخی زمستان ۱۳۲۸ میتوان اشاره کرد، که گاهی تا ۲ متر اندازی گیری شده که از نظر مردم رشت به پیله برف (برف بزرگ) خوانده شدهاست؛ و یا برف زمستان ۱۳۵۰ که ارتفاع آن در رشت تا حدود ۲ متر (و حتی بیشتر) رسید.
از جمله بیسابقهترین نزول برف سنگین در رشت، برف بهمن ماه ۱۳۸۳ است که خسارتهای زیادی به اماکن مسکونی، کارخانجات و مراکز عمومی وارد ساخت. بارش این برف از شامگاه روز یکشنبه ۱۸ بهمن آغاز شد و تا بامداد روز جمعه ۲۳ بهمن ادامه داشت و به گفتهٔ منابع خبری ارتفاع آن به۱/۵ تا ۸ متر رسید و یکی از بیسابقهترین بارش برف در دهههای اخیر بوده به طوری که از سوی مطبوعات و مسئولان به «بحران سفید »نام گرفت.
حالا شما در نظر بگیرید ،تراژدی بهمن ماه سال ۸۳ ، در بهمن سال ۹۵ تکرار شد همچو تکرار تاریخ (انطور که مارکس در اغاز کتاب « هجدهم برومر لویی بناپارت » خود جمله ای از هگل استاد خویش نقل می کندکه « تاریخ دوبار تکرار می شود» )ولی اینبار بصورت کمدی.
با برفی ۴۰ سانتی ویا نه ۷۰ سانتی شهر رشت از رونق وکسب وکار افتاد،پلژی گرفت، وضع شهرهای دیگر استان هم انچنان تعریفی نشداز جمله لاهیجان که انهم مانند رشت فلج گردید، تکرار کمیک حادثه ای که ناشی از« بحران مدیریت» بود ، در نبود انچه که « مدیریت بحران » نامیده می شد.
خوب بارش برف در همه جای دنیا ممکن است مشکل افرین شود،وایا از زمستان انتظاری غیر از بارش برف وباران می رود؟
مثلا دربهمن ماه ۱۳۹۲ ،بارش برف سنگین وکولاک موجب قطع برق در برخی ایالتها از جمله ایالتهای ماساچوست و لوییزیانا شده که این باعث ایجاد تاریکی، لغو پروازها و قطع ارتباط گردید.
سازمانهای امدادی نیز با مشکلات جدی مواجه شده و از پاسخدهی به نیازهای مردمی ناتوان مانده بودند.
باراک اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا در ایالت کارولینای جنوبی وضعیت فوقالعاده اعلام کرده و فرمانداران ایالتهای نیویورک و نیوجرسی نیز در این ایالتها وضعیت فوقالعاده اعلام کردندو از شهروندان خواسته بودند در منازلشان بمانند. صدها مدرسه در شهرهای بوستون و نیویورک به حالت تعطیل درآمد.
ولی مشکل در استان ما از نوع دیگریست ، که نمی توان انرا بلای طبیعی دانست.
در طول سال بارها نسبت به هدر رفتن آب،پوسیدگی لولههای آب و سیمهای برق،فقدان سیستم فاضلاب شهریوبسیاری از مسایل ومشکلات دیگر شهری هشدار داده شده و نامه نگاری ها کرده اند. امروز نیز این سخنان گفته و شنیده میشود و رسانههای زحمتکش نیز قلم فرسایی میکنند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که فردا دوباره این بحرانها ایجاد نشوند زیرا در سایه مدیریت بیبرنامه نمیتوان اقدامی در خور توجه کرد و برنامهریزیهای اصولی و بلند مدت داشت.جادارد اکنون در یررسی بودجه و بودجه نویسی مشکلات گیلان جدی گرفته شود.
بحران پشت بحران؛ شاید این بهترین توصیف از وضعیت نزدیک به یک ماه گذشته کشور باشد. آتشسوزی در پلاسکو که داغش هنوز تازه است، سیل و آبگرفتگی گسترده در شهرهای شرقی کشور که بیشترین تاوانش را مردم سیستانوبلوچستان با آوارگی دادند. گردوغبار مختلکننده در شهرهای جنوبغربی که نفس مردم چند شهر بهویژه اهواز را بند آورده، کولاک و برف در استانهای غربی که کولبرها نماد قربانیان آن شدند و حالا کولاک و بهمن در محورهای شمالی کشور بهحدی جدی شده که خبر جاندادن عدهای در جادهها میرسد
چرا بارش برف در میانههای زمستان میتواند چنان بحرانی دریک استانی درست کند که خیلیها گرسنه و سرمازده ساعتها در جاده سرگردان باشند و حتی بیم ازدستدادن جانشان هم باشد؟ویا بارش یک برف ۴۰ تا ۷۰ دراستان دیگر موجب اینهمه سردرگمی وبحران شود؟ این ماجراها آنقدر تکراری است که به خیلیها ثابت شده، بروز کوچکترین اتفاقی در کشور میتواند بهسادگی تبدیل به بحرانی مختلکننده یا حتی کشنده شود.
وقتی سیل سیستان را گرفت، تهران و حتی کل کشور هنوز در شوک حادثه پلاسکو بودند. کمکم تعداد آوارههای سیل و خسارتهایی که به بار آورد، باعث شد توجهها به آن سمت معطوف شود. وقتی بررسیها درباره عملکرد مسئولان مختلف شروع شد، همین غافلگیری در آنها دیده میشد؛ انگار باران اتفاق عجیبی و سیل چیزی است که این مملکت تابهحال بهخودش ندیده؛این در بارش برف هم مصداق دارد نشانههای غافلگیری را در گلایههایی که مسئولان از کمبود امکانات میکردند، میشود دید،ولی تا کی این غافلگیرها ادامه دارد؟!!!!
آیدین روحی پور
دیدگاهتان را بنویسید