×

رسول منتجب‌نیا، دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی:
جبهه پایداری همان انجمن حجتیه است با روش داعش

  • کد نوشته: 97914
  • ۱۴۰۲-۱۱-۰۹
  • 90 بازدید
  • ۰
  • دبیرکل حزب جمهوریت گفت: اگر می‌بینید انجمن حجتیه‌ای که امام آن‌ها را منحل کرد و احساس خطر می‌کرد الان نفوذ کردند در جای‌جای نظام و کشور و اگر میبینید که اسمش را عوض کردند و تغییر به جبهه پایداری دادند.من معتقدم این یک مرتبه‌ای از مراتب داعش است یعنی بسیاری از ویژگی‌ها و تفکرات داعش را اینها دارند و اگر قدرت پیدا بکنند چه بسا همان روش و منش داعش را در مملکت پیاده بکنند....
    جبهه پایداری همان انجمن حجتیه است با روش داعش
  • به گزارش گیل و دیلم ، روزنامه مستقل نوشت: حجت‌الاسلام رسول منتجب‌نیا سیاستمدار اصلاح‌طلب و از مؤسسین حزب اعتماد ملی است. او عضو سابق شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و استاد سابق گروه فقه و حقوق دانشگاه شاهد است. او از حزب اعتماد ملی کناره گرفته و هم‌اکنون دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی است.

    منتجب‌نیا نماینده سه دورهٔ اول، دوم و سوم مجلس شورای اسلامی، رئیس کمیسیون دفاع مجلس سوم، نماینده امام و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی شهربانی کل کشور، مشاور رئیس‌جمهور در دولت خاتمی، قائم‌مقام ستاد قرارگاه خاتم و ستاد کل پدافند بوده است.

    این چهره‌ فعال اصلاح‌طلب در مهر ماه گذشته طی گفتگویی با خبرآنلاین مشروحا توضیح داد که باید بزرگان نظام بر دهان خالص‌سازان بکوبند زیرا این تشکل که با خالص‌سازی، در حال قبضه‌ی قدرت است، همان انجمن حجتیه است که با هدف براندازی فعالیت می‌کند.

    اما انجمن حجتیه چیست و مهمترین اهداف آن کدام است؟

    گفته می‌شود شأن نزول این انجمن، مقابله با بهاییت در ایران بوده، اما حرفی از این موضوع در اساسنامه آن نیامده است؛ با این وجود مبارزه علمی با بهاییت در ایران در بخشی از کارنامه این انجمن دیده می‌شود.

    اساساً انجمن حجتیه‌ برداشتی مبنی بر دخالت در سیاست نداشتند. پس از پیروزی انقلاب، اعضای این انجمن با وجود اینکه رهبرشان اعتقادی به مبارزه سیاسی نداشت، وارد نهادهای مختلف می‌شدند. موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در گزارشی و بر مبنای کتاب خاطرات افراد دخیل در جریان آمده، ادعا کرده است اعضای این انجمن در سال‌های پس از انقلاب، سعی زیادی در ورود به نهادهای اطلاعاتی داشتند.

    بخشی از افکار و عقاید انجمن

    _ به هیچ وجه انجمن در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت چون که دخالت در سیاست زیبنده پیشوایان دینی نیست.

    _ مرحوم حلبی تأکید می کرد که دشمن اصلی اسلام بهائیت است. و امروز تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم.

    _ قبل از امام زمان (عج) هر پرچمی که بلند شود در ضلالت است و به شکست می‌انجامد (تمسک به روایات رأیت) باید منتظر بود تا خود حضرت بیایند.

    _ تشکیل حکومت خالص در زمان امام مهدی (عج)

    _ باید گناه و ستم و معصیت به اوج خود برسد تا زمینه قیام آن حضرت فراهم شود و حضرت بیایند.

    پس از اینکه امام خمینی در سخنرانی به مناسبت عید فطر به تاریخ ۲۱ تیر ماه ۱۳۶۲ بدون نام آوردن از این انجمن اما با اشاره به تفکرات آن‌ها، حجتیه را به‌شدت مورد انتقاد قرار داد، انجمن در مرداد همان سال اعلام تعطیلی کرد. امام در این سخنرانی گفتند:

    «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذاری که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید معصیت را بردارد ما معصیت می‌کنیم که او بیاد؟ این اعوجاجات را ‌بردارید. این دسته‌بندی‌ها را برای خاطر خدا اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید، این دسته‌بندی‌ها را بردارید. در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پای‌تان خواهد شکست.»

    گفتگوی روزنامه مستقل با منتجب‌نیا درباره تحرکات و تشکیلات امروز انجمن حجتیه است. متن این گفتگو را بخوانید:

    با توجه به اینکه شما قبلا درباره انجمن حجتیه مصاحبه کردید، پرسش‌ من بطور اخص درباره انجمن حجتیه است. آقای خلخالی در خبرگان دوم کاندیدا شد و رد صلاحیت شد. ایشان یک نطقی کردند و گفتند این مجلس خون‌بهای مسلمین است و نباید در آینده کار به جایی برسد که انجمن حجتیه حلبی‌ها که صبح به صبح به دیدن آن‌ها می‌روند که نمی‌خواهم در اینجا پرده‌دری کنم آن‌ها بیایند در اینجا حاکم مجلس بشوند.”

    با وجود همه انتقاداتی که به عملکرد آقای خلخالی وجود دارد، گویا ایشان این روزها را پیش بینی کرده بودند. انجمن حجتیه‌ای که خودتان گفته بودید سال ۶۴ شیخ محمود حلبی برای امام نامه فرستادند که ما نیرو داریم که در اختیار شما قرار بدهیم و امام فرمودند نه احتیاجی به نیروهای شما نیست.

    چطور شد کار به اینجا رسید که جبهه پایداری اینقدر نفوذ پیدا کرد در حاکمیت؟

    داستان انجمن حجتیه و تاریخچه این انجمن یک داستان طولانی و بسیار دردناک و درس آموز است. باید یک مرتبه این مسئله کالبدشکافی و ریشه‌یابی بشود تا معلوم شود این تفکر و این اندیشه از کجا نشأت گرفته چه زمانی به وجود آمده و از چه زمانی رشد و شکوفایی پیدا کرده است.

    من نسبت به این مسئله وقوف و اشراف کافی دارم ولی هنوز فرصتی پیش نیامده که به تفصیل راجع به ماهیت این فرقه صحبت کنم و بخصوص دیدگاه حضرت امام را در زمینه‌های مختلف در ارتباط با این انجمن روایت بکنم.

    ولی به نحو اشاره عرض می‌کنم این جریان فکری دینی از زمانی که بوجود آمد مسیرش را از مسیر امام و انقلاب کاملا جدا کرد و هیچ ارتباطی با امام و انقلاب نداشت بلکه می‌شود گفت ۱۸۰ درجه مخالف با اندیشه انقلاب و انقلابیون و رهبر کبیر انقلاب داشت

    قبل از انقلاب را می‌فرمایید؟

    بله قبل از انقلاب. نمیدانم در مصاحبه قبلی اشاره کردم یا نه سال ۱۳۴۶ یا ۴۷ بود که یکی از شاگردان حضرت امام گفت امام به من پیام دادند از نجف اشرف که من راضی نیستم که وجوهات شرعیه را مقلدین من به انجمن حجتیه بدهند. در سال ۴۶ و ۴۷ یعنی ۵۶ سال قبل. بعد از آنهم در مراحل مختلف امام دیدگاه خودشان را و تفاوت و امتیازی که بر آن دیدگاه وجود داشت بیان می‌کردند.

    یکی از محورهایی که امام آن را به عنوان ریشه انجمن حجتیه و تفکر متحجرانه و ارتجاعی می‌دانستند تفکر فرقه مصباحیه بود.

    فراموش نکردید که امام می‌فرمود آن زمانی که مردم شهید می‌دادند و انقلاب می‌کردند و جشن (نیمه شعبان) را امام تحریم کرده بود آن‌ها آمدند و بیشتر از سال‌های گذشته جشن نیمه شعبان را برای اعلام مخالفت با امام و انقلاب برقرار کردند.

    بد نیست این را عرض بکنم امام هم نسبت به تفکر انجمن حجتیه و هم در مورد تئوریسین‌های انجمن مانند آقای حلبی آقای مصباح یزدی و نظایر ایشان به قدری احساس خطر می‌کردند که اجازه نمی‌دادند آن‌ها در نظام جمهوری اسلامی و در عرصه انقلاب مسئولیتی بپذیرند.

    من یک نمونه ای را عرض می‌کنم این را من تردید دارم که شهید محلاتی مستقیم به من گفت یا یکی از اعضای بیت حضرت امام.

    امام شهید محلاتی را به عنوان نماینده خودشان در سپاه انتخاب کرده بودند. آقای محلاتی که در کمیسیون دفاع با ما بودند ایشان بعد مدتی از مسئولیتشان از امام درخواست کرده بود که یک جانشینی برای خودش در سپاه قرار بدهد که اگر گرفتاری داشت آن جانشین کار ایشان را انجام بدهد.

    امام پرسیده بودند که چه کسی مورد نظرت است؟

    ایشان یکی از بستگان آقای مصباح را یعنی داماد آقای مصباح را معرفی کرده بودند، الان تردید دارم که این را شهید محلاتی گفت یا مثل آقای توسلی از اعضای بیت امام.

    امام فرموده بود که نه ایشان را شما جانشین قرار ندهید. آقای محلاتی عرض کرده بود که منظوری دارید؟ فرموده بود که این داماد آقای مصباح اگر این آقای عراقی جانشین شما بشود پای آقای مصباح در نیروهای مسلح باز می‌شود و خطرناک است.

    امام اینقدر احساس خطر می‌کرد و لذا تا رحلت حضرت امام ایشان کمترین مسئولیتی را به عهده آقای مصباح و همفکران ایشان نگذاشتند چون احساس خطر می‌کردند.

    خب این تفکر لانه‌های مختلفی داشت به عبارت دیگر تئوریسین های متعددی داشت یکیش آقای مصباح بود. آقای حلبی هم که موسس انجمن بود، بعضی از بزرگان دیگر که من اینجا اسمشان را نمی‌برم بعضی از مدرسین که امام هم آن‌ها را قبول داشت حتی در انجمن رفت و آمد می‌کردند. امام آن‌ها را خواسته بود و گفته بود شما حق ندارید از طرف من آنجا بروید. ایشان گفته بودند اگر از طرف شما نروم خودم به عنوان شخص می‌توانم بروم؟ امام گفته بودند شما مجازید من نمی‌خواهم شما را مجبور کنم ولی هیچکس از طرف من به آنجا نباید برود.

    این کدهایی که من دادم نشان می‌دهد که امام چقدر به اینها حساس بود و احساس خطر می‌کرد.
    امام که با آن‌ها دشمنی شخصی نداشت امام این اندیشه و این تفکر را خطرناک می‌دانست. دائما هشدار می‌داد که مرتجعین

    نامه‌ای که امام به آیت الله خزعلی نوشتند اشاره‌ای به همین داشتند که (من نقل به مضمون می‌کنم) امام فرمود یک وقتی چشم باز نکنیم انجمن حجتیه نفوذ کرده باشد در شورای نگهبان!

    خطاب به شورای نگهبان است چون آن موقع بعضی اعضای شورای نگهبان در سخنرانی، بعضی از اصلاح‌طلب‌ها را متهم کرده بودند به مارکسیست بودن کمونیست بودن و امثال ذلک.

    امام بشدت ناراحت شده بودند و آن نامه‌ای که نوشتند این جمله را درش آوردند که کاری نشود که انجمن حجتیه نفوذ بکند، یعنی احتمال اینکه انجمن حجتیه حتی در بالاترین شورایی که در کشور فعالیت دارد و شورای نگهبان است نفوذ کند، این احتمال را می‌دادند و احساس خطر می‌کردند.

    خب متاسفانه بعد از رحلت حضرت امام پای تئوریسین‌های انجمن در نیروهای مسلح، در سازمان‌ها، در نمازهای جمعه باز شد یعنی آن کسی را که امام احساس خطر می‌کردند که حتی دامادش هم نباید در سپاه باشد، ما خبر داشتیم که با هواپیماهای شخصی جت فالکون از این استان به آن استان می‌بردند و برای ایشان کلاس می‌گذارند در نیروهای مسلح.

    یعنی آقای مصباح را با جت فالکون جابجا می‌کردند؟

    بله آقای مصباح را در جلسات در نهادها بسیج سپاه و امثال ذلک می‌بردند و ایشان به عنوان مطهری دوم قلمداد شد وقتی هم که اعتراض کردیم چرا اینجوری است؟ گفتند ایشان کاری به وضعیت موجود ندارد ایشان فلسفه سیاسی اسلام را بیان می‌کند. یادمان نرفته که ایشان حداقل ماهی یکی دو مرتبه در نماز جمعه تهران سخنرانی قبل از خطبه داشت. در همان سخنرانی‌ها بود که علیه اصلاح‌طلبان سخنرانی می‌کرد و آقای خاتمی و طرفدارانشان را متهم می‌کرد به اینکه از عربستان پول گرفته‌اند از آمریکا پول گرفته‌اند. یادمان نرفته که همان زمان ایشان مسئله بی‌توجهی به مردم را مطرح کرد که مردم چکاره هستند که رأی بدهند. همه این حرف‌ها را ایشان از تریبون نماز جمعه و از طریق سخنرانی‌هایی که برایشان ترتیب داده شده بود می‌گفتند.

    یکی از چیزهایی که خیلی عجیب و غریب بود اینکه در مجلس و در دولت‌ها برای مرکزی که ایشان در قم تاسیس کرد و مدرسه‌ای که می‌خواست طلبه‌ها را تربیت کند و با این اندیشه بار بیاورد ردیف بودجه بسیار بالایی را قرار داده بودند.

    همان موسسه امام خمینی؟

    بله اسم امام خمینی رویش گذاشته بودند ولی دقیقا تفکر برخلاف امام بود و پرورش طلبه‌ها مخالف اندیشه امام خمینی بود و عجیب این است که مجالس و دولت‌های متعدد اجازه نمی‌دادند که این ردیف را بردارند یا حتی کاهش بدهند اعتبارات را.

    الان یادم نیست که چند صد میلیارد برای این مرکز اختصاص می‌دادند غیر از آن چیزی که برای حوزه می‌گذاشتند و برای مدیریت حوزه می‌گذاشتند، برای خاص مدرسه آقای مصباح رقم خاصی از بودجه مملکت اختصاص می‌دادند و اختصاص هم می‌دهند.

    در بودجه امسال هم مشاهده بکنید یک ردیفی برای این کار وجود دارد. خب بنابراین آن تعبیری که من در آن مصاحبه کردم تعبیر حساب شده‌ای بود که ما مار را در آستین خودمان پرورش می‌دادیم و این مار دارد تبدیل به افعی و اژدها می‌شود، این چیزی است که خودمان پرورش دادیم.

    اگر می‌بینید انجمن حجتیه‌ای که امام آن‌ها را منحل کرد و احساس خطر می‌کرد الان نفوذ کردند در جای‌جای نظام و کشور و اگر میبینید که اسمش را عوض کردند و تغییر به جبهه پایداری دادند این کاری است که خودمان و مسئولینمان انجام دادند. تصادفی نبوده یعنی آقایان خواستند که این تفکر بعد از امام رشد و قوت پیدا بکند و متاسفانه به این نتیجه رسیدند و من یقین دارم که این تفکر بلای جان همه می‌شود.

    سوال من همین نکته است وقتی در سال ۹۵ که عرصه تنگ بود از آقای محتشمی پور سوال می‌کنند شما چه پیش بینی می‌کنید از عاقبت جبهه پایداری و انجمن حجتیه؟ می‌گویند فقط خدا باید به دادما برسد دیگر کاری نمی‌شود کرد.

    آقای کریمی اصفهانی هم که مدتی پیش فوت کردند یک مصاحبه‌ای دارند که گفتند خدا آن روز را نیاورد که حاکمیت و مملکت دست این انجمنی ها بیفتد.

    حالا با توجه به این موارد فکر می‌کنید اصلا می‌شود چاره ای کرد؟ می‌شود امیدوار بود؟ اساسا چه پیش‌بینی از آینده دارید؟

    ببینید این روندی که دنبال می‌شود اگر همین روند ادامه یابد هیج علاجی نیست و در آینده نه چندان دور انجمن حجتیه اصلا انقلاب را می‌بلعد انقلاب و نظام و تفکر و اندیشه امام را می‌بلعد و محو می‌کند یک تفکر ارتجاعی و متحجرانه ای را بنام اسلام بنام حکومت دینی عرضه می‌کند.

    من معتقدم این یک مرتبه‌ای از مراتب داعش است یعنی بسیاری از ویژگی‌ها و تفکرات داعش را اینها دارند و اگر قدرت پیدا بکنند چه بسا همان روش و منش داعش را در مملکت پیاده بکنند.

    این را من کاملا مشاهده می‌کنم چون من بیش از تقریبا اغلب مسئولان کشور با این انجمن کار کردم از قبل انقلاب از سال ۴۰ به بعد من اینها را از نزدیک می‌شناختم و اِشراف دارم. می‌دانم اینها چه اندیشه‌ای دارند. نه نظام را قبول دارند نه انقلاب را قبول دارند نه رهبر را قبول دارند نه امام را

    اگر بخواهند اقدامی هم بکنند در جهت از بین بردن نظام و انقلاب حرکت می‌کنند.

    راه حل چیست؟

    اولین راه حل این است که مسئولان عالی نظام این خطر را احساس بکنند تابحال گویی که احساس نکرده‌اند اینها را خطرناک نمی‌دانستند.

    امام اینها را بسیار خطرناک می‌دانست ولی آقایان نه! احساس خطر نمی‌کردند و به این‌ها حسن ظن دارند. تا زمانی که مسئولان رده بالای کشور نسبت به این‌ها حسن ظن دارند هیچ کار نمی‌شود کرد. همانطور که آقای محتشمی گفته‌اند.

    اما اگر که آقایان این احساس خطر را کردند و فهمیدند که اینها یک جریان خلاف انقلاب است و یک جریان انحرافی است آنوقت با قضیه برخورد می‌کنند.

    شما یک مورد را ملاحظه کنید در یک دوره‌ای از انتخابات گذشته خبرگان، آقایان پایداری تصمیم گرفتند که مجلس خبرگان را قبضه بکنند.

    در تمام حوزه‌های انتخابیه از طیف آقای مصباح و طرفدارانش کاندیدا شدند. آن‌ها هدفشان این بود که در خبرگان همه کرسی‌ها یا اکثریت آن را بدست بیاورند و اگر بدست می‌آوردند همان زمان مسئله رهبری را زیر سوال می‌بردند و مشکل برای رهبری ایجاد می‌کردند. خب در آن زمان آقایان احساس خطر کردند لذا شورای نگهبان همه یا اکثر کاندیداهای آن‌ها را رد صلاحیت کرد حتی پسر آقای مصباح را.

    آن موقع احساس خطر کردند ولی الان احساس می‌شود که آقایان، آن‌ها را خطرناک نمی‌دانند و احساس نکردند که خطر است.

    ولی وقتی که این مار تبدیل به اژدها شد و همه چیز را بلعید آنوقت متوجه می‌شوند که خطر جدی است و امام با آن تیزهوشی که داشت بهتر از دیگران مسئله را فهمیده بود و هیچ خصومتی با اینها نداشت، بلکه دلش بحال انقلاب و نظام و ملت و اسلام می‌سوخت و فریاد می‌زد ولی متاسفانه امروز گوشی بدهکار حتی فریادهای امام نیست.

    فکر می‌کنید احساس خطر نمی‌کنند یا کسی زورش نمی‌رسد به این جبهه؟

    نخیر احساس خطر نمی‌کنند حتی در زمان امام وقتی ایشان علیه این انجمن می‌فرمودند، بعضی از بزرگان می‌گفتند نه نظر امام این نیست این‌ها آدمهای خوبی هستند. هم این را می‌گفتند و هم اطرافیان خودشان را خیلی وقت‌ها از این طیف انتخاب می‌کردند.

    اگر احساس خطر می‌کردند و می‌دانستند که کارهای کلیدی را به آن‌ها نمی‌دادند. خیلی از کارهای کلیدی را بدست این‌ها سپردند در مقام اظهار نظر هم می‌گفتند شما اشتباه می‌کنید امام نظرشان این نیست که اینها خطرناکند، بلکه آدم‌های خوبی هستند

    نویسنده: امید غمخوار

    لینک کوتاه مطلب:

    https://gildeylam.ir/?p=97914

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *