مدیر عامل بنیاد باران در قسمت دوم گفتوگوی خود در برنامه رکن سه دیدارنیوز به دو بیانیه سید محمد خاتمی و میرحسن موسوی، رفراندوم، جنبش مهسا و آینده اصلاحات در ایران پرداخت.
به گزارش گیل و دیلم ، دیدارنیوز نوشت: در قسمت دوم گفتوگوی جواد امام با برنامه یازدهم رکن سه، به مباحثی چون جنبش مهسا، انتخابات مجلس دوازدهم، رفراندوم و نظر اصلاحطلبان درباره آینده ایران پرداخته شد.
آنچه میخوانید متن قسمت دوم گفتوگوی من اسفندیار عبداللهی، مجری و تهیه کننده برنامه رکن سه با جواد امام، مدیر عامل بنیاد باران است.
انتخاباتی را پیش رو داریم و شما فرمودید مردم به این دلیل نسبت به صندوق فاصله گرفتند که مطالبات خود را از درون این صندوق جاری نمیبینند، آخرین باری که مردم به اصلاحطلبان و اعتدالیون اقبال نشان دادند در انتخابات مجلس دهم و دولت دوم حسن روحانی بود، بعد از آن مردم نیامدند، باید شاهد چه رویکردی از اصلاحطلبان در انتخابات بعدی باشیم؟
به نظر من هیچ اتفاق ویژهای در انتخابات بعدی ما نخواهد افتاد، چون اگر قرار باشد اتفاق ویژهای در آن بیفتد ما باید تغییر نگاهی، تغییر رویکردی یا اصلاح قوانینی را باید شاهد باشیم. تنها با حرف زدن درست نمیشود. مگر قرار است مردم فقط با حرف زدن به پای صندوقها بیایند؟ مردم تا زمانی که اعتمادشان برنگردد پای صندوق رای نمیآیند و البته حکومت هم باید این را بخواهد، حکومت باید خود را بازسازی کند و اعتماد از دست رفته مردم را بازگرداند.
میشود مصداقی بفرمایید حکومت باید چه کاری انجام دهد؟
ما شاهد چنین رویکردی نیستیم. وضعیت جاری ما در دولت آن مشخص است، مگر رویکرد ما در شورای نگهبان و در فضای شورای نگهبان تغییری کرده است؟ آن نگاه استصوابی که وجود دارد و آن نگاه گزینشی نسبت به آدمها چه تغییری کرده است؟ در انتخاب دولت مردان و وزرا و تا پایینترین ردههای کارشناسی را در برگرفته است، چه تغییری کرده است؟ نسبت احزاب چه اصلاحی در قانون انتخابات صورت گرفته است؟ احزاب کجا هستند؟ موانعاشان برطرف شده است؟ به احزاب مجوزی دادند که بتوانند راهپیمایی اعتراضی داشته باشند؟
اگر احزاب در جایگاه قانونی خود قرار داشتند و اگر قوه عاقلهای حکمرانی وجود داشت، اجازه میدادند احزاب در داخل تجمعات قانونی خود را برگزار کنند. در خارج از کشور جریانهای طرفدار پهلوی، سلطنتطلب، برانداز، منافقین، منتقدین و معترضین نظام، راهپیمایی برگزار کردند. به روایتی میگفتند ۵۰ تا ۳۰ هزار نفر هستند، چرا احزاب ما در اینجا نتوانند برای حمایت از مردم و اصلاح سیستم، اعتراض قانونی خود را انجام دهند؟ ما این فرصت را نداریم. این قدر عاقل نیستند که برای احزاب قبل از اینکه اتفاقی بیفتد فرصتهایی را فراهم کنند.
از جریان مهسا تا الان چه مدت گذشته است؟ گفتند ما میخواهیم مکان یا شرایطی را برای مجوز دادن به احزاب فراهم کنیم و بعد احزاب تقاضا میکنند و به جای این که به احزاب پاسخ بدهند در رسانهها مصاحبه میکنند! اگر این احزاب قانونی هستند و موظف هستند که تقاضا کنند باید به اینها پاسخ دهید نه این که احزاب را زیر سوال ببرید؛ بنابراین هیچ تغییری ایجاد نشده است. اعضای شورای نگهبان همه با همان تفکرات و مسیر یکطرفه که باعث حذف تمام جریانات و دلخوری و دلزدگی همه مردم شدند همانها هستند.
اگر مرتب از مردم نام میبرید و مایه میگذارید، رفراندوم برگزار کنید که سیاستهای کلی حکمرانی را مردم مشخص کنند. سیاستهای شما به جای “تنشزدا”، “تنشزا” شده است. مشکلاتی در کشور وجود دارد و محدودیتها و موانعی که در سیاستهای داخلی ما ایجاد شده اند و نگاه استصوابی را به رفراندوم بگذارید.
عدهای میگویند اصل نظام را به رفراندوم بگذارید، اما من میگویم بازگشت مردم را به رفراندوم بگذارید که مردم تعیین کننده باشند، این سیاستها را به رفراندوم بگذارید که مردم به این سیاستها پایبند باشند. باید اصل قانونی بودن تمام اتفاقات و فصلالخطاب بودن قانون را به رفراندوم بگذارید.
طبق برداشت من؛ شما شرکت نمیکنید؟
ما به عنوان مجمع ایثارگران صراحتا اظهار کردیم اگر قرار باشد در انتخاباتی که ما نه نماینده داریم و نه نقشی داریم برای ما تصمیم بگیرند و ما فقط در آن انتخابات هیزم انتخابات شویم و از نظر جایگاه و پایگاه اجتماعی هم زیر سوال قرار بگیریم حتما مشارکت نخواهیم داشت.
مجلسی حاکم است که به رفراندوم اعتقاد ندارد که دو سوم آن به این قضیه رای دهد، در اینجا چکاری باید انجام داد؟
رهبری راسا باید تصمیم بگیرند، این یکی از مسیرهایش است. رهبری در تمام مسائل ورود کرده است، اگر رهبری گوشه چشمی نشان ندهند مگر مجلس وارد این قسمت میشوند؟ مگر این مجلس در جایگاه واقعی خود قرار دارد؟ مگر خود دولت در جایگاه واقعی خود قرار دارد؟ تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی، بازگشت به مردم و قانون اساسی است. به قانون نقد وجود دارد اما ابتدا باید به مردم و همین قانون اساسی فعلی بازگردیم و از مسیر همین قانون اساسی فعلی نسبت به اصلاح آن اقدام کنیم.
با خاستگاه چپ اسلامی در سازمان مجاهدین انقلاب حضور داشتید، به مصطفی معین با تفکراتی نسبتا لیبرالی در انتخابات ریاست جمهوری کمک کردید، عضو فعال و موثر ستاد مرکزی میرحسین موسوی بودید و در بنیاد باران منسوب به سید محمد خاتمی هستید، درباره دو بیانیه موسوی و خاتمی بگویید. موسوی از اجرای بدون تنازل قانون اساسی عبور کرده و معتقد است باید تمام قانون اساسی زیر و رو شود و آقای خاتمی معتقد است در قالب همین قانون میتوان پیش رفت، در میان این همه اختلاف، شخص شما کجا ایستادهاید؟
ما در مجمع ایثارگران قبل از اینکه آقای خاتمی راهکارهای ۱۵ گانه خود را اعلام کند راهکارهای میان مدت و بلند مدت و کوتاه مدت خودمان را اعلام کردیم و این گونه نبوده که بعد از آن بخواهیم تصمیم بگیریم، تصمیم ما مشخص است. اعتقاد ما این است که اگر ما خودمان تن به اصلاح بدهیم خیلی کم هزینهتر است و ما نمیخواهیم کشور به هم بریزد و مردم بیش از این هزینه بدهند به همین دلیل راهکارهای ۱۵ گانه آقای خاتمی اگر نظام و رهبری بپذیرد مسیر کم هزینهای است. ما به دنبال بهم ریختن نیستیم همان طور که آقای مهندس موسوی هم نبودند، آقای مهندس موسوی هم خواستگاه اصلی ایشان بحث اجرای بدان تنازل قانون اساسی بود، اما آقای موسوی سیزده سال در حصر است یک حصری که هنوز هیچ دادگاهی برای آن تشکیل نشده است! آقای موسوی میگویند این ساختار و شرایط و سیاستها نمیتواند مسیر پیش روی ما و رسیدن به خواستگاه مردم را پاسخگو باشد.
در راهکارهای ۱۵ گانه خاتمی و سه گانه موسوی چه قرابت و تفاوتی را میتوان دید؟
من تفاوتی نمیبینم. اگر این ۱۵ گانه راهکاری که آقای خاتمی گفتند اتفاق بیفتد نیاز راهکارهای مهندس موسوی نیست، اما اگر این اتفاق نیفتد، مگر غیر از آن راه راهی میماند؟ دیگر با چه زبانی باید گفت که مردم را دریابید و با چه زبانی باید گفت مسیری که طی میکنیم مسیر رو به نابودی و به ته دره رفتن است؟
مانند اعتراضات سالهای گذشته، باید منتظر خروش دیگری جامعه بود؟
قطعا ما شاهد چنین اتفاقات ناگواری خواهیم بود، چون تا کنون با تمام این پدیدهها و اتفاقات و خواستگاهها و اعتراضات برخوردهای امنیتی کردیم و هیچکدام را پاسخ نداده و حل نکردیم. اینها در کنار یکدیگر جمع و تلنبار شده و هر بخشی از جامعه که مانده باشد و هر اعتراض وخواستگاه دیگری هم که مانده باشد در فرصتهای دیگر در کنار همدیگر با حجم بسیار وسیعی اینها به میدان میآیند. ما باید برای اینها پاسخ پیدا کنیم، این خاستگاه تغییر زیستی که امروزه جوانان دارند و بحث قومیتها و مذاهب و بحثهای اجتماعی و فرهنگی همه ادامه پیدا کرده اند.
نه مشکل فرهنگیان، دانشجویان و کارگران را رفع کردیم، نه مشکل اقتصاد و اشتغال را حل کردیم. کدام مشکل را حل کردیم؟ آقای مصطفی تاجزاده از مخالفین بحث خیابان بود، ولی اعتقاد داشت که این شرایط باید مورد تجدید نظر قرار گیرد، ما باید به خاستگاه اکثریت مردم برگردیم. راهکار هم برای این کار داشتند و مخالف خشونت و مخالف دخالت نظامیان در اقتصاد و فرهنگ و سیاست بودند و پیشنهاد بازگشت نظامیان به پایگاه را داشتند، اینها خلاف قانون بودند؟ اینها خلاف امنیت ملی بودند؟ اینها برانداری محسوب میشود و تبانی علیه حکومت محسوب میشود؟ بنابراین آقای تاجزاده به زندان برده میشود! با این وضعیت انتظار هیچ تغییری وجود ندارد.
آقای دکتر معین از پیشکسوتان همین انقلاب و از مدیران موفق انقلاب هستند. ما اعتقاد به دین و اسلام داشتیم و داریم و اعتقاد همین نظام داشتیم، اما نه با این رویکردهایی که مشاهده میکنیم، این رویکردها منجر به ناکارآمدی در تمام حوزهها شدهاند، بانیان وضع موجود -به عنوان اقدام کنندگان واقعی و اصلی اقدام علیه امنیت ملی و وحدت ملی- در هر ردهای، باید تحت تعقیب قرار گیرند.
دعوای مشروطه و مشروعه در جمهوری اسلامی ادامه دارد. برخی میگویند بالاخره شیخ فضلالله نوری موفق شد در سال ۵۷ از طریق کلمه اسلامیت، پوز مشروطه را به خاک بمالد، فلاسفه فن معتقدند اساسا جمهوری نمیتواند مذهبی باشد و دلایل ناکارآمدی نظام را هم همین میدانند. از طرفی سکولار بودن مساوی با بی دینی و دشمنی با دین نیست، شما چگونه میاندیشید؟
این بحث وجود داشته و دارد و آن هم تفکری است که در روحانیت است و به همان دو تفکر اگر بخواهیم نگاه کنیم در معاصر نگاه امام و مصباح یزدی است.
یعنی امام نماینده عرفی و مصباح یزدی نماینده شرع است؟ واقعا میشود؟
بله میشود بچون قرار بود اسلام سازگار با عرف را به مردم معرفی کنیم، امروز به گونهای از نظر مردم القاءمی شود که اسلام در تقابل با خواست مردم است. نظریات سید محمد خاتمی یک الگوی مشخص از نگاه و اندیشه امام است، اسلام را در تقابل با مردم و جمهوریت قرار نداده است، که به نوع نگاه و برداشتی که وجود دارد بازمی گردد.
بنابراین شما به جدایی دین از دولت اعتقاد دارید نه به جدایی دین از سیاست؟
دین باید در خدمت مردم باشد، دین باید در خدمت با جمهوری و نظام باشد. اگر ما جای این دو را عوض کنیم و بگوییم مردم باید در خدمت دین باشند همین گونه میشود، حکومت دین را ابزاری برای پیشبرد به اهداف و رسیدن به قدرت و برای حفظ خود قرار داده است که اینگونه دین آسیب میبیند. ما دین را نفی نمیکنیم، ولی دین باید در خدمت بشریت باشد، بشریت در خدمت دین نیست. دین برای بشر و حل مسائل بشر و آگاهی بشر است و دین برای بینش بشر است.
پس کارکرد عرف قانون در این جا چه میشود؟
قانون در تقابل با دین نیست. قانون مخالفتی با دین نباید داشته باشد. ما به گونه دیگری از دین برداشت کردیم و به نام دین مسائل را پیاده میکنیم. مگر الگوی ما حضرت علی نیستند؟ اتفاقا اشکال اینها همین است که اعلام کردهاند الگوی ما حضرت امیر است و امروز رفتارشان با دوران خلافت حضرت امیر، با شخص حضرت امیر و با سیره حضرت امیر المومنین تطبیقی ندارد، حضرت امیر تا مردم نخواستند و با ایشان بیعت نکردند خلافت را بر عهده نگرفتند.
مگر در حقانیت امیر المومنین ما شک داشتیم؟ مگر در امامت امیر المومنین شک داریم؟ برای پیاده کردن احکام اسلام نگاهی است که بتوان از طریق حکومت اقدام کرد، اما نگفتند که شما بیایید حکومت را بگیرید و بر مردم سیطره بگیرید و به نام دین هر کاری که خواستید انجام دهید و این خود دین است. چنین چیزی وجود ندارد.
شما حضرت امام را نماینده عرف معرفی کردید، نمونههایی از نمایندگان عرف و شرع، از مشروطه به این سو را مثال زدیم، امام با خاستگاه روحانیت و پایگاه دینی که دارد، میتواند نماینده عرف به معنی مشروطه یا جمهوریت یا دموکراسی باشد؟
مگر قانون اساسی ما قانون اساسی مشروطه نبود؟ چه چیزی از داخل آن درآمد؟ شاه. مگر همه اختیارات در اختیار شاه نبود؟ نتیجه چه شد؟ یک نظام یکه سالار تک حزبی به نام حزب رستاخیز شد که در نهایت هم منجر به سقوط شد. مگر ما این تجربه را در کشورهای اطراف نداریم؟ مگر نظام تک حزبی در عراق نداشتیم؟ نتیجه چه شد؟ مگر یکه سالاری در عراق نبوده است؟ مگر حزبی در سوریه نداریم؟ نتیجهاش چه شده است؟ غیر از این است که بیش از نیم میلیون کشته داده است و این همه تعداد آواره داده است و یک کشور آواره درست کرده است؟ این سیستم و نگاه بدان خواستگاه و مشارکت و پذیرش رای مردم امکان پذیر نیست (مجری: منظور همه مردم است نه حزب یا قومی خاص) هر آن چه که مردم با هر مدلی که پذیرفتند حق طبیعی مردم است و ما باید به این خواسته تن بدهیم که مانند فرمایش امام است.
پس میفرمایید امام انسان لیبرال و سکولاری بودند؟
امام سریعا با خبرگان صحبت کردند و گفتند شما وکیل مردم هستید، ولی مردم نیستید!
میتوانید صراحتا نتیجه سکولاریسم را به من بگویید؟
برداشت ما از سکولاریسمی که داریم متفاوت از چیزی است که عامه مردم دارند، سکولاریسم این است که دین (مانند دولت مردان ترکیه) نقشی در دولت و سیاست هایشان ندارد، اما آنها هم وقتی به قدرت میرسند رویه خود را دنبال میکنند، برخیها فکر میکنند سکولاریسم معنای بی دینی دارد، در لاییک مقداری متفاوت است.
چرا ما باید به امروز و اینجا میرسیدیم که از دین به قدری استفاده نادرست کنیم که مردم ما از دین دلزده و گریزان شوند و خواستگاه شان این باشد که دین در امر اجرا و سیاست گذاری ما نقشی نداشته باشند؟ باید مسئولان به این مورد هم پاسخ دهند. دولت مردان و مراجع ما که سکوت اختیار کردند باید پاسخگوباشند که چرا ما به امروز رسیدیم؟ چرا ما امروزه دین را برای حل مسائل بشر ناکارآمد بدانیم؟
اگر مرتب از مردم نام میبرید و مایه میگذارید، رفراندوم برگزار کنید که سیاستهای کلی حکمرانی را مردم مشخص کنند. سیاستهای شما به جای “تنشزدا، “تنشزا” شده است. مشکلاتی در کشور وجود دارد و محدودیتها و موانعی که در سیاستهای داخلی ما ایجاد شده اند و نگاه استصوابی را به رفراندوم بگذارید.
متاسفانه این دین، دینی است که تا بشر است باید پاسخگو باشد، اگر پاسخگو نیست بنابراین خود دین زیر سوال میرود بنابراین، این همه حوزه و دانش و اجتهاد و این همه مراجع و تغییر و تلاش اگر نمیتواند مسائل امروز بشر را پاسخ بدهد باید کنار برود. اعتقاد من این نیست من میگویم تقابل ایجاد شده و همین سیاستها و رفتارها باعث این تقابلها شده اند و این آقایان باید پاسخگو باشند و اتفاقا نباید اینها را کنار گذاشت و به سلابه کشید که پاسخگو باشند به این دلیل که چرا از دین استفاده ابزاری کردید؟ همه آنهایی که به اسم دین این کارها را کردند باید پاسخگو باشند.
اگر شخصی بگوید شخص شما هم در این پاسخگو بودن سهم دارید چگونه برخورد میکنید؟
همه ما سهم داریم و شاید خود من هم کوتاهی کردم، کسی نمیتواند بگوید در این کشور زندگی کرده و سهمی در این اتفاقات نداشته است. مگر من اشتباه و سهم نداشتم؟ بله من هم سهمی در این اشتباهات داشته ام، شاید در بخشهایی هم سهیم نبودم، اما نظاره گر که بودهام و شهروند این مملکت بودهام. من و شما هم در این اتفاقات سهم داریم، هر کسی بگوید سهمی ندارم بی ربط میگوید و هر کسی به زعم خود و جایگاهی که داشته سهم دارد.
تغییر وزرا را در دولت آقای رئیسی شاهد بودیم، مواردی هم از استعفا و برکناری وزرا را دولت رئیسی داشتیم، یکی از بزرگان سیاسی کشور که کاندیدا هم بودند مشاهده کردم توئیتی زدند که مشکلات ما ساختاری است و با تغییر وزرا چیزی تغییر نمیکند و گفته بودند مجلس وارد موضوع عدم کفایت رئیس جمهوری شود و وارد مرحله بعدی دموکراسی شویم، با توجه به این که به انتخابات مجلس هم نزدیک هستیم به نظر میرسد گروهی از نمایندگان با این حرکتها و رفتارها میخواهند خودشان را برای رای گیری از شهرستانهای خودشان آماده کنند و ما شاهد بودیم نمایندگانی داشتیم که کارت هدیه در روستاها توزیع کرده بودند! آیا با این کارها موفق میشوند که با همان اقلیتها دوباره وارد مجلس شوند؟
این کارها دور باطل است. به عنوان مثال؛ اگر عدم کفایت آقای رئیسی در مجلس رقم بخورد یا آقای رئیسی استعفا بدهد با این ساختار و نگاه و رویکردها و سیاستها و … فرد دیگری مانند آقای رئیسی به روی کار میآیند، مگر قرار است انتخابات واقعی صورت بگیرد؟ مگر همین مجلس تقاضا نکرده است؟ مگر همین مجلس وزرایی که انتخاب کرده معدل وزارت خانهها بوده است؟ وزیر برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب کردید که آن جا در حد مدیر کل هم پذیرش نداشته است! وقتی خود وزارت خانه و صاحب نظران و مدیران در مجموعه کار را نمیپذیرند انتظار دارید جامعه بپذیرد؟ مشکلات عظیم آموزشی کشور را رفع کند؟ وزیر فرهنگ انتخاب کردید که هیچ نسبتی با فرهنگ ندارند، هیچ نسبتی هنرمندان بین خودشان و او احساس نمیکنند، هیچ کس نمیتواند نیاز هنرمندان را تامین کند و شخصی که فرهنگ این کشور را نمیشناسد و زیر ساختها را نمیشناسد میخواهد چه کاری انجام بدهد؟ به عنوان مثال اگر رئیس جمهور تغییر کند مگر رئیس جمهور در انتخاب این افراد چقدر نقش داشته است؟
بنابراین مجلس بعدی را هم باید ادامه همین روند و مجلس بدانیم؟
قطعا مجلس بعدی با این روند و رویکرد اگر بدتر از الان نشود بهتر هم نخواهد شد. به هیچ چیزی به جز بقای خود فکر نمیکنند و هر فردی که فقط به بقای خود فکر کند قطعا در درجه اول خودش نابود است، این که کل کشور و مردم را به نابودی میکشاند جای خود دارد. به عنوان مثال؛ الان در یک خانواده اگر پدر خانواده فقط به بقای خود فکر کند باید ملاحضاتی داشته باشد و خانواده هم در نظر داشته باشد، ولی اگر خانواده را در نظر نگیرد و اگر با خانواده همراه نباشد و فقط خود را ببیند هم خود و هم خانواده اش نابود میشوند.
ما تمام این صحبتها را کردیم که شاید به جایی برسیم و سخن پایانی داشته باشیم، بنابر نتایجی که ما میخواهیم از کار خبری داشته باشیم تمام این صحبتها را کردیم که حزب و جایگاه حزب و حکمرانی وحواشی که ناشی از این مسائل داریم میخواهیم به جایی برسیم که با وجود همه مسائل میدانید دور باطلی وجود دارد و انتخاباتی وجود دارد و از این دور باطلها و ممانعتها چه به صورت قانونی یا فرا قانونی نتیجهای نمیگیریم، پس چرا حزب را برای فعالیت خود انتخاب کردید؟
به عنوان یک فرصت، فعلا نباید همین فرصت را هم از دست داد. ما اگر دلمان برای کشور و مردم میسوزد و اگر نسبت به جریان موجود منتقد هستیم حداقل این است که از این فرصت هم استفاده کنیم در غیر این صورت فردا روزی هیچ کس از شما نخواهد گذشت و خود شما هم برای خود هیچ توجیهی نمیتوانید داشته باشید که من از حداقلهایی که ممکن بود تلاش کنم و شاید جوابی داشته باشیم من به اینها هم بی توجهی نشان دادم، من بنشینم و شاهد این باشم که این اتوبوس به ته دره میرود و هیچ تلاشی نکنم این کمال بی انصافی و بی مسئولیتی است که اگر من نسبت به خودم و خانواده و اجتماع خود و این کشور و آن چه که ما امروز باعث آن هستیم که در تلاشهایی است که صورت گرفته و هزینههایی است که داده شده و خون بهای آن چه که پای این کشور و آب و خاک و شکل گیری نظام داده شده است نباید بی اهمیت و توجه باشیم، ما حتما مدیون هستیم و هیچ کاری هم اگر از ما اگر ساخته نباشد، باید تمام تلاش خود را انجام دهیم و از هر راهی که میتوانیم برای اصلاح وضع موجود و ممانعت از هزینه بیشتر و برای جلوگیری از انحرافاتی که فکر میکنیم هیچ نسبتی با آن میثاقی که مردم به حکومت به عنوان قانون اساسی دارند ندارد، فعالیت کنیم.
برداشت من این است که شما خود را در جمهوری اسلامی میانگین و معدل عرف و دین میدانید و به دنبال ایجاد تعادل در آن هستید، مهندس بازگان شاید روزی میانگین این داستان بود از این منظر که هم انسان دینی بود و هم انسانی بودند که به عرف اعتقاد داشتند، این برداشت من درست است؟
عدهای میگویند اصل نظام را به رفراندوم بگذارید، اما من میگویم بازگشت مردم را به رفراندوم بگذارید که مردم تعیین کننده باشند، این سیاستها را به رفراندوم بگذارید که مردم به این سیاستها پایبند باشند. باید اصل قانونی بودن تمام اتفاقات و فصلالخطاب بودن قانون را به رفراندوم بگذارید.
امروز من اگر چیزی را میپسندم و به آن اعتقاد دارم متعلق به من است و نباید آن را به کسی تحمیل کنم و باعث محدودیت هایش شوم و اگر این کار را انجام دادم دیگران را با آن چه که من به آن معتقد هستم به اعتراض وا میدارم و خودم را زیر سوال قرار میدهم، من مجاز به این کار نیستم، اگر محدودیتی وجود دارد من او را بر اساس اعتقاد خود پذیرفتم او را نباید به شما تحمیل کنم. اتفاقی که الان در حال رخ دادن این است که ما مردم را از خیلی از اعتقادات و خواستگاه هایشان محروم میکنیم و این محروم کردنهای اجباری باعث تقابل و لجبازی شده است، ما نباید مردم را به لجبازی بیندازیم.
دعواهای فلسفی در خصوص عرف، جمهوریت، دین، دموکراسی، سکولاریسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم وجود دارد، اما علاقه مردم به تاریخ ایران هم وجود دارد، مردم ما در روزهایی از سال به تخت جمشید و پاسارگاد هجوم میبرند و آن را تاریخ پر افتخار خود میدانند، از طرفی ترکیه فیلم خرم سلطان میسازد و مردم ما در خانه آن را نگاه میکنند، به جای آن پول ها در ساخت سریال عمر مختار ثقفی هزینه میشود و اثری از افتخاراتی چون کورش، داریوش و ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث صفاری نیست، چه میگویید؟
این موضوع را دو بخش کنیم که یک بخش به حکومت باز میگردد، این بخش که سیاستهای حکومت است و مورد انتقاد هم است و بخش دیگر بحث ملت و دولت و بحث امت است، امت واژهای است که میتواند همهی امت اسلامی را در هر سرزمینی در بر بگیرد، اما در این جا ما در مورد با ایران صحبت میکنیم و در درجه اول و اولویت مان هم ایرا است، این ایرانی بوده که اسلام را پذیرفته است و ما نمیتوانیم منکر ملیت شویم، من یک ایرانی مسلمان هستم، من از کشور دیگری نیامدم که ایرانی بشوم و بگویم من یک ایرانی مسلمان هستم، پس برای من ملیت جایگاه و ارزش واولویت خود را دارد و من به عنوان یک ارزش به آن نگاه میکنم و برای من مهم است و همه ایرانیان برای من آن جایگاه را با هر نوع نگاه و مذهب و قوم دارند. ایران و ایرانی بودن هم احترام و هم ارزش محسوب میشود.
مجری رکن سه: تشکر از وقتی که گذاشتید و از اینکه با حوصله پرسشهای اینجانب را پاسخ گفتید
دیدگاهتان را بنویسید