به گزارش گیل و دیلم ، روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان «دیکتاتورهای کوچولو!» به نقد حامیان مذاکره ایران و آمریکا پرداخته و آنان را بیمار، دیکتاتور و سادهلوح خواند و در این زمینه نوشت:
۱- مدتی است با «جادوی رسانه» تلاش میشود، «موثر بودن مذاکره در رفع واقعی تحریمها» برای عدهای «معتبر» شود. با توجه به تجربه برجام و تعهداتی که آمریکا هیچگاه به آنها عمل نکرد، هنوز بسیاری بر این باورند، آمریکا قابل اعتماد نیست و قصد لغو تحریمها را ندارد. تلاشهای «غیرعادی» از سوی برخی جریانهای رسانهای و سیاسی در کشور نیز آغاز شده است، با هدف «بازسازی اعتماد» به آمریکا جهت «جدی نشان دادن» مسئله رفع تحریمها. کار به جایی رسیده است که برخی گفتهاند، امیدوارند آمریکا ۲۵۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند!
یکبار دیگر برگردید و عدد را بخوانید. ۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار! در این بین کافی است یک نفر که مخالف مذاکره هم نیست، اما به نتیجهبخش بودن آن تردید دارد، سؤال کند که «چرا باید به ترامپی که متحدانش هم به او اعتماد ندارند اعتماد کرد؟» یا بپرسد «چگونه آمریکایی که علیه ۱۸۰ کشور جهان جنگ تعرفهای به راه انداخته تا به قول اندیشکده بروکینگز اقتصاد بیمارش را از مرگ نجات دهد، میتواند ۲۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه را وارد ایران کند؟» تا سیل فحاشیها و اَنگ زدنها علیهاش جاری شود. با «دیکتاتورهای کوچولو» یی مواجهیم که لحظهای «آزادی بیان» از دهانشان نمیافتد، اما کوچکترین نقد که نه… کوچکترین پرسش را هم برنمیتابند.
۲- دیکتاتورها عموما، ویژگیهای مشترکی دارند. «دیکتاتور» فقط در کاخ سفید و اتاق بیضی شکل کاخ سفید نیست. در فکر و اندیشه و حتی در حوزه علم هم میشود دیکتاتور بود. برخی رویکردهای فکری یا نظری میتوانند نوعی دیکتاتوری فکری یا روششناختی ایجاد کنند. بله درست شنیدید ما در حوزه اندیشه و فکر هم دیکتاتور داریم. دیکتاتورها- چه سیاسی و چه فکری- باور دارند که تنها حقیقت در نزد آنهاست.
این طیف «جزم اندیش» است. میگوید اِلا و لابُد حرف، حرف من است و حقیقت نزد ماست! آنها هر قرائت یا تفسیر دیگری را غلط، تهدیدآمیز و خطرناک تلقی کرده، تحملش نمیکنند؛ همزمان لحظهای جمله «لزوم تحمل مخالف» از دهانشان نمیافتد. فلذا تا میتوانند منتقدانشان را به شکلهای مختلف مینوازند. (با عرض پوزش) این طیف طی همین چند روز پیش، پرسششوندگان را با صفاتی مثل «اُسگلِ نظام، کاسب تحریم، حرافِ همه چیز دانِ، دهن گُشاد، مخالف مذاکره، جنگ طلب و.» خطاب قرار دادهاند.
چنین دیدگاهی، سیاه و سفید میبیند. میگوید یا با ما هستی یا علیه ما. آنها «نقد» را تخریب، «پرسش» را «مخالفت» و «تردیدکننده» را جنگطلب میدانند. در نگاه دیکتاتور-چه سیاسی چه اندیشهای- راهحل همه مشکلات (اینجا حل مشکلات اقتصادی) یک چیز است و از قبل آماده است و جز همان که آنها میگویند (اینجا مذاکره با آمریکا) نیست. راهحلهای دیگر خطاست.
آنها معتقدند واقعیت باید هر طور که شده با نظریه آنها جور شود، نه برعکس! دیکتاتوری در اندیشه یک «اَبَربیماری» است. این که خدا و پیغمبر خدا را قابل نقد بدانی (!)، اما مذاکره با آمریکا را نه، چیزی جز بیماری است؟!
۳- میگویند، با نیم ساعت مذاکره، دلار و سکه را ارزان کردیم. نیم ساعت یعنی، با کمترین زمان و هزینه. در تکمیل میگوییم، شما بدون داشتن وزیر اقتصاد و بدون داشتن برنامه توانستید دلار را کاهشی کنید! آفرین. اما آیا واقعا تا همینجای کار هزینهای ندادهایم؟ هزینهای سنگینتر از این که، قهرمان ملی مان را که ۴۰ سال برایمان جنگید، فراموش کردید؟! والله کم هزینهای نیست.
۴- کار رسانه، «تولید قدرت» برای چانهزنی است. اعلام این که، بدون مذاکره و رفع تحریمها کارمان تمام است، پیام قدرت به دشمن مخابره میکند یا پیام ضعف؟! چرا رسانههایی را که تنها حرفشان این است که «مراقب باشید سرتان کلاه نرود» تضعیف میکنید؟ رسانهای که هشدار میدهد تا مؤلفههای قدرت را حفظ کنید و مُفت و مجانی امتیاز ندهید خطرناکند یا رسانههایی که پیام ضعف و بیچارگی مخابره میکنند؟! اینکه میگویند، کشور را معطل مذاکره نکنید، آیا حرف غلطی است؟! یعنی شما معتقدید باید معیشت و زندگی مردم را معطل مذاکرات کرد؟!
۵- معنای جمله جان کری که نوشته، ایران گوشه رینگ است و ترامپ نباید فرصت را از دست دهد یعنی چه؟ کدام مواضع و پیامها، کدام تیترها و سخنرانیها باعث شده دشمن چنین محاسبه غلطی کند؟ راستی جان کری مگر دموکرات نبود؟ مگر با او قدم نمیزدید؟! مگر شما دموکراتها را بهتر از جمهوری خواهان و متفاوت از آنها معرفی نمیکردید؟ آیا ترامپ دموکرات است؟ هیچ از خودتان پرسیدهاید چرا جان کریِ دموکرات با ترامپِ جمهوریخواه، به ایران که رسیدند، متحد شدند؟ آیا حمله شما به پرسش کنندگان و منتقدان نمایش وفاق ملی و اتحاد است؟ اگر خطر جنگ وجود دارد، در شرایط خطیر، مهمترین نیاز کشور چیزی جز نمایش اتحاد داخلی است؟!
۶- تحلیل مسیر فعلی نشان میدهد که برخی با ادعاهای -انشاءالله- سادهلوحانه، در حال تزریق «توهم اعتماد» به دشمنی هستند که خود میگوید به من اعتماد نکنید. آیا واقعاً میتوان پذیرفت کشوری که حتی به دوستان و متحدان اصلیاش پشت کرده، قصد حل کردن مشکلات دشمنش را دارد؟ این ساده انگاری نیست؟!
دیکتاتوری فکر، چه در سیاست و چه در رسانه، همیشه به انسداد فضای نقد و پرسشگری منجر شده است. امروز نیز شاهدیم که به جای پاسخ منطقی به سؤالات، منتقدان را با برچسبهای از پیش آماده خفه میکنند. تاریخ میگوید ملتی که نتواند در شرایط سخت، عقلانیت و انسجام خود را حفظ کند، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته است.
امروز زمان آن است که به جای تسلیم در برابر توهمات، و به جای «رویا فروشی» با خردجمعی و مقاومت، از منافع ملی دفاع کنیم. لحظهای به این فکر کنیم که موضوع مذاکره، تواناییهای نظامی ایران است، نه توانایی نظامی دشمن! به این بیندیشیم که آنها آمدهاند تا با ابزار مذاکره، توانایی نظامی و دفاعی مان را تضعیف کنند، نه تقویت! وسط جنگ ترکیبی و تحمیلی دشمن، چرا دشمن، تضعیف توان نظامیمان را دنبال میکند؟! برای همین است که عُقلای کشور اعلام کردهاند، موضوع مذاکره فقط و فقط هستهای است و لاغیر.
دیدگاهتان را بنویسید