به گزارش گیل و دیلم ، احمد زیدآبادی در یادداشتی با عنوان «شهر ما را دریابید!» نوشت: در بخش شرقی جلگه سیرجان، منطقهای کوهستانی به طول و عرض دهها کیلومتر دامن گسترده است که به آن چارگنبد یا چارگنبذ میگویند. در تابستانهای داغ حاشیه کویر، عمدهترین پناهگاه مردم سیرجان برای فرار از گرما، همین منطقه چارگنبد است که خنکای مطبوع و بیمثال آن با پوششی از درختچهها و گیاهان کوهستانی، ییلاقی بینظیر از آن ساخته است. این ییلاق با هوایی پاک و آسمانی زلال و چشماندازی زیبا چنان حس سحرانگیزی از شوق زندگی در اعماق دل آدمی زنده میکند که گویی همان فردوس برین است که از فراخنای کویر سربرآورده است.
اما صد افسوس و دریغ که به قول مولانای بزرگ:
دشمن طاووس آمد پرّ او/ ای بسی شه را بکشته فرّ او/ گفت: «من آن آهوم کز ناف من/ ریخت این صیاد خون صاف من/ای من آن روباهِ صحرا، کز کمین/ سر بریدندش برای پوستین/ ای من آن پیلی که زخم پیلبان/ ریخت خونم از برای استخوان
بله، کشف یک معدن مس در چارگنبد و حرص و طمع و آز برای استخراج آن، کل این منطقه بی نظیر را با خطر نابودی روبرو کرده است. بدبختانه، معادن بلای جان طبیعت کرمان و برخی دیگر از استانهای کشور شدهاند. در منتهیالیه شمال منطقه چارگنبد، سالیان درازی است که معدن مس سرچشمه، بیوقفه مشغول بلعیدن کوهها و کوهپایههاست. گردی سمّی تمام پهنه ییلاقات اطراف آن را درنوردیده و هر گیاه و درختچهای را بر سر راه خود از ریشه سوزانده و منهدم کرده است. یاد استاد همشهری ما دکتر محمد ابراهیم باستانیپاریزی به خیر که تا زنده بود، غم و اندوه تخریب محیط زیست زادگاهش پاریز و سوختن الوکبنها، هرگز رهایش نکرد. اما نابودی محیط زیست منطقه بر اثر استخراج معادن مس تمامی ندارد. گویا رگههای مس در دل رشته کوهی به طول صدها کیلومتر از هر سو به پیش رفته و سوداگران برای یک مشت دلار، در استخراج بی محابای آن، چنان در تلاش و تکاپویند که به هر نقطهای گذر میکنند، جز زشتی و ویرانی و مرگ از خود به ارث نمیگذارند. این مصیبت، جان طبیعت و روح زندگی شهر ما را گرفته و شهربابک، شهر شمالی سیرجان هم حدیث تلخ و اندوهبار خود را دارد.
در اینجا نمیخواهم به اثرات بلندمدت استخراج از همه معادن منطقه بپردازم، اما پرسشم از همه مسوولان محلی و استانی و کشوری این است که مگر مس استخراجی از منطقه چارگنبد، چقدر آورده مالی دارد که نابودی صدها کیلومتر مربع از بکرترین ییلاقات کشور با آن برابری میکند؟
این چه بدبختی است که گریبان این سرزمین را گرفته است؟ از یکسو نسبت به استخراج و فروشِ بدونُ مانع نفت و گاز کشور اظهار بیتفاوتی میشود، اما در همان حال، برای کسب مشتی دلار، به جان طبیعت بکر کشور با ارزشی غیرقابل محاسبه افتادهاند تا آن را برای ابد تخریب و غیرمسکون کنند؟ این چه نوع مدیریتِ این سرزمین است؟
من از آقای دکتر پزشکیان و کابینه او میخواهم که حفظ محیط زیست این کشور را اولویت نخست خود قرار دهند و تسلیم هیچ نوع فشاری چه از جانب سوداگران طبیعت و چه از جانب برخی عوام کوتهفکر نشوند. حفظ محیط زیست در ایران نیاز به یک جنبش اجتماعی پرتحرک و پرانرژی و حمایت دولت از آن دارد. بدون چنین جنبشی، محیط زیست کشور را باید از دست رفته دانست. شهر ما را دریابید!
دیدگاهتان را بنویسید