گیل و دیلم؛ شریفی: «امروز عازم تمرین بودم که بعد از تونل توحید دچار این حادثه شدم. بعد از تونل دو نفر که ترک موتور بودند و کلاه کاسکت به سر داشتند جلوی ماشین من پیچیدند، ایستادم. یکی از آنها به سمت خودروی من آمد. تا بخوام بفهمم چه شده است در ماشین را از سمت شاگرد باز کرد. شروع به فریاد زدن کرد. میگفت چرا میزنی و فرار میکنی من کاملاً گیج شده بودم.فکرش را نمی کردم که این یک سناریو برای سرقت باشد. تا بخواهم حرفی بزنم او به داخل خودرو خزیده بود و با مشتی به بینی من زد. فکر میکنم با توجه به خودرویی که سوار بودم انتخابم کرده بودند.»
« بعد از مشتی که به صورتم خورد، چند لحظه متوجه هیچ چیز نبودم وقتی به خودم آمدم دیدم کیف پول و موبایلم را برداشته است. من هنوز پشت فرمان بودم و کمربندم هم بسته بود. در همین لحظه دو نفر دیگر با موتور رد میشدند که من را شناختند. اسم مرا که بردند، سارقی که وارد خودرو شده بود میخواست فرار کند. وسایل من را انداخت. وقتی دید مردم در حال جمع شدن هستند همین طور که به سمت موتور میرفت داد و فریاد میکرد که چرا میزنی و فرار میکنی مردم تا بفهمند اصل ماجرا چیست آنها رفته بودند. صورتشان را که ندیدیم ولی شماره پلاک موتور را برداشتند که بعید است به درد بخورد.»
منبع: خبرآنلاین
دیدگاهتان را بنویسید