گیل و دیلم | در هر نظام مردمسالار، رسانهها تنها ابزار اطلاعرسانی نیستند؛ آنها رکن چهارم دموکراسیاند. حق ویژه ای که قانون اساسی نیز بر آن صحه گذاشته و اصل بیستوچهارم به روشنی اعلام میکند:
«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد.»
این اصل، نه یک امتیاز تشریفاتی، بلکه ستون بنیادین نظارت عمومی بر قدرت است؛ ستونی که اگر فروبریزید، هیچ سازوکار پاسخگویی در ساختار اداری باقی نمیماند.
نقد آموزش و پرورش، حق همه شهروندان است.
آموزش و پرورش، نهادی عمومی است؛ نه ملک شخصی مدیران و نه محصور در حلقهای بسته از افراد. پیامدهای تصمیمات این نهاد، سرنوشت نسلها را شکل میدهد، بنابراین هیچکس نمیتواند دایره نقد و گفتوگو را محدود به عدهای خاص کند.
تعجبآور است که برخی از دوستان که سالها سابقه فعالیت آموزشی دارند، همچنان تصور میکنند اظهار نظر درباره آموزش و پرورش تنها برای «معلمان» یا «مدیران» مجاز است.
در حالی که بر اساس قانون، اخلاق حرفهای و اصول حکمرانی، هر شهروند، هر رسانه و هر صاحبنظری حق دارد عملکرد این نهاد را نقد کند و درباره آن پرسشگری کند.
مسئله دخالت؛ معیار دوگانه یا نقد اصولی؟
از سوی دیگر، برخی افراد در واکنش به نقدهای رسانهای، دخالت گروهها یا جریانهای بیرونی را عامل شکلگیری این نقدها معرفی میکنند؛ اما همین افراد، در دورههای گذشته و در برهههایی که انتصابها کاملاً سیاسی و مبتنی بر توصیههای نمایندگان و چهرههای محلی بود، هیچگاه چنین حساسیتی نشان نمیدادند.
پس اگر دیروز توصیه سیاسی برای مدیریت آموزش و پرورش «مشارکت طبیعی نیروهای اجتماعی» تعبیر میشد، امروز چگونه همان رفتار «دخالت ناروا» تعبیر میشود؟
دموکراسی با معیار دوگانه پایدار نمیماند.
انتخاب معاون؛ حق مدیریت یا انتخاب دیگران؟
بر اساس اصول بدیهی مدیریت، رئیس یک اداره حق دارد تیم مدیریتی خود، از جمله معاونانش را بر اساس معیارهای تخصصی و نیازهای سازمان انتخاب کند.
اما مسئله امروز، صرفاً این نیست که چه کسی باید معاون را تعیین کند؛
مسئله این است که افکار عمومی قانع نشدهاند تصمیمگیریها واقعاً از سوی مدیریت انجام میشود.
در فضای عمومی این پرسش جدی مطرح است که آیا مدیر آموزش و پرورش در انتخابهای خود استقلال دارد، یا «پدرخواندههای سیاسی» در پسزمینه مسیر تصمیمگیری را تعیین میکنند؟
این نگرانی، نه دشمنی با مدیریت است و نه تخریب شخصی؛ بلکه دغدغهای درباره شفافیت، استقلال اداری و سلامت ساختار تصمیمسازی در آموزش و پرورش است.
در پایان؛ راه درست، تعامل با نقد است نه منازعه با منتقد
هیچ نهادی با سکوت و عدم نقد پیشرفت نکرده است.
پرسشگری رسانهای، نه تهدید بلکه فرصت است؛ فرصتی برای اصلاح مسیر، بازیابی اعتماد عمومی و ایجاد شفافیت در نهادی که آینده جامعه را میسازد.
اگر مدیری باور دارد که مستقل، پرتلاش و پاکدست عمل میکند، بهترین پاسخ به نقد، گفتوگو، تبیین عملکرد و دعوت از منتقدان به گفتوگوی شفاف است؛
نه تلاش برای محدود کردن صداها یا منتسب کردن نقدها به اهداف سیاسی.
دموکراسی زمانی زنده است که رسانه زنده باشد؛
و آموزش و پرورش زمانی رو به جلو حرکت میکند که نقد محترم شمرده شود، نه ممنوع.
سیدعلیرضا اقبالیان
۱۴۰۴/۰۹/۱۷





دیدگاهتان را بنویسید