تاجرنیا معتقد است که اگر وضعیت منفعلانه دولت تغییری نکند حتما ادبیات اصلاحطلبان نسبت به دولت تندتر خواهد شد و البته میگوید اگر اصلاحات بتواند گفتمان خود را با گفتمان مردم همراه کند، میتواند در انتخابات بعدی هم تاثیر بگذارد.
گیل و دیلم| روحانی میخواست حالا که با حمایت اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل به پاستور رسیده پرچمدار راه سوم باشد؛ راهی که امید داشت تلفیقی از اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل او را در مسیر همراهی کنند. این همراهی البته همچنان وجود دارد اما نقد نیز چاشنی آن شده چرا که روحانی و تیم همراهش نتوانستند بهخصوص در دولت دوم انتظارات را برآورده کنند. با همه این تفاسیر روحانی تلاش دارد در همه سخنرانیها این پالس را به مخاطبانش بدهد که اگر دولتش که به نوعی در افکار عمومی دولتی ائتلافی از مجموعه اصلاحطلب و اصولگرا بوده شکست بخورد، مردم از چپ و راست دلسرد خواهند شد و اینبار به هیچکدام اقبالی نشان نخواهند داد. حال سوال اینجاست که اگر دولت روحانی نتواند حملهها و هجمههای همه جانبه را عقب براند، آیا باید منتظر بود که مردم در انتخابات ریاستجمهوری یا حتی مجلس بعدی از جریانها و جناحهای موجود عبور کنند؟ آیا این عبور به معنای رفتن به سمت افراد بدون سابقه و سبقه جریانی و حزبی است یا معنایی دیگر دارد؟ تاجرنیا معتقد است که اگر وضعیت منفعلانه دولت تغییری نکند حتما ادبیات اصلاحطلبان نسبت به دولت تندتر خواهد شد و البته میگوید اگر اصلاحات بتواند گفتمان خود را با گفتمان مردم همراه کند، میتواند در انتخابات بعدی هم تاثیر بگذارد.
حسن روحانی در چند سخنرانی اخیر خود به این نکته اشاره کرده است که برخی افراد و گروهها فکر نکنند با انتقاد از دولت، محبوب میشوند. تحلیل شما از این گزاره چیست؟ درواقع معمولا در دولتهای دوم کسانی که دائما دولت را مورد نقد قرار میدهند در انتخابات شرکت کرده و توقع رایآوری دارند. چرا روحانی تاکید دارد اینبار این اتفاق نخواهد افتاد؟
من فکر میکنم آنچه تعیینکننده آرای یک انتخابات در کشور ما است به نوعی ناشی از عملکرد دولتهایی است که روی کار هستند البته فضاسازیهای تبلیغاتی نیز معمولا در یک ماه مانده به انتخابات به وجود میآید که در تصمیمگیری برخی گروهها و افراد تاثیرگذار است. بنابراین اگر بعد از یک دولت جریان مقابل و رقیبش روی کار آمده به این دلیل بوده که یا در حوزه عملکردی دچار مشکل بوده یا حداقل دولت و عوامل تبلیغاتیاش نتوانستهاند اقدامات صورت گرفته را بهخوبی معرفی کنند. بعضا تشتت در یک جریان سیاسی هم عامل دیگری است که منجر به عدم رایآوری میشود؛ همان اتفاقی که پس از اتمام دوره اصلاحات و آقای خاتمی برای اصلاحطلبان رخ داد. تفرق کاندیداهای منتسب به جریان اصلاحطلب باعث روی کار آمدن جریان احمدینژاد شد. آنچه به نظر من اهمیت دارد این است که آقای روحانی باید نقد جناحهای سیاسی را به رسمیت بشناسد. روحانی نمیتواند خودش را از یک جریان سیاسی دور بداند. به هر حال روحانی با حمایت جناح اصلاحطلب در انتخابات پیروز شد وگرنه شخص روحانی فاقد یک جریان قدرتمندی بود که رایآوری او را تضمین کند. بدونشک احزاب اصلاحطلب و شخص آقای خاتمی در این پیروزی تاثیر بسیاری داشتند و این در مجموعه نظرسنجیهایی که در دور اول دیدهشد هم مشهود است. آقای روحانی باید انتقادات را به رسمیت بشناسد چرا که این نقدها حتی اگر از جانب جریان رقیب باشد باعث رشد و بالندگی است چه رسد به نقدهایی که از سوی جناح و جریانی مطرح میشود که روحانی را مورد حمایت قرار دادند و باعث رای آوردن او شدند. البته طبیعی است که هیچ جناح سیاسی نباید برای تخریب دولت پا روی حق بگذارد و رفتارهای غیرصادقانه از خود نشان دهد. ما شاهد هستیم که بخش عمده مشکلاتی که گریبان کشور را گرفته و در همه این سالها حلوفصل آن به دوش دولت بود به خاطر ماجراجوییهای شخصی همچون احمدینژاد است. سیاستهای غلطی که در آن دوران اتخاذ شد باعث شده دولت روحانی هم نتواند از برخی موانع و مشکلات به سلامت عبور کند. البته خود دولت روحانی و کمکاری برخی اعضای دولت، بیتوجهی به مسائل و اتفاقات کشور هم موثر بوده و در ناامیدی مردم تاثیرگذار بوده است. جناحهای سیاسی وقتی حرف میزنند، انتقاد میکنند و اعتراض دارند که زمینههایی برای آن وجود داشته باشد، آقای روحانی باید بداند زمینههای لازم برای نقد دولت او وجود دارد و این حق جناحهای سیاسی است که نقد کنند و دولت هم با عملکرد و توجیه درست اقداماتش و برنامههایی که ارایه میدهد، سعی کند مردم و جناحها را راضی کند.
به نظر میرسد عملکرد و عدم تحقق وعدهها تا حدودی ناامیدی در مردم ایجاد کرده که روحانی هم به همین ناامیدی اشاره دارد و معتقد است اگر این ناامیدی ادامه پیدا کند هیچکدام از جناحها برنده نیستند.
همینطور است. اینطور که به نظر میرسد نوعی انفعال، سرخوردگی در مجموعه دولت وجود دارد. اگر این سرخوردگی ادامه پیدا کند از روحانی و جناحی که از او حمایت کرده است رویگردان میشوند. طبیعی است که این اتفاق بیفتد. کمااینکه در ۴۰ سال گذشته دست به دست گشته است و یک روز نوبت این جریان و روز بعدی نوبت جریان دیگری شده است. البته مختص ایران هم نیست بلکه در همه دنیا مردم از حکومتها کارآمدی میخواهند؛ درست است که عدهای همیشه به یک جریان سیاسی رای میدهند اما قاطبه مردم با توجه به فضای فکریشان و عملکرد دولت پیشین درگیر فضاسازیها میشوند که بخشی از آن واقعی اما بخشی هم تبلیغاتی است.
شما اشاره کردید که عملکرد دولتها و جناحها باعث شده قدرت دست به دست بچرخد و بهاصطلاح یک بار مردم به سوی جریان راست و بار دیگر به سمت جریان چپ رفتند. اما اینبار دولتی شکل گرفته که در آن نه اصلاحطلب صرف و نه فقط اصولگرا روی کار آمدند. به نظر شما بعد از پایان دولتی اینچنین، مردم به سمت چه جریان و جناحی یا حتی چه فردی با چه شعارهایی خواهند رفت؟
دولت روحانی به نام اصلاحطلبان و به کام اصولگرایان معتدل شده است. آقای روحانی هم در گزینش برخی همکاران در دولت هم حمایت از ریاست لاریجانی در مجلس نشان داد اگرچه بهلحاظ پیروزی مدیون اصلاحطلبان است اما درعمل سعی میکند از کسانی که بیش از همه به او نزدیک هستند برای همکاری استفاده کند. اگر به حلقه اول کسانی که در دولت روحانی تاثیرگذار هستند، نگاهی بیندازیم به نامهایی چون نوبخت، واعظی، نهاوندیان، فریدون و… میرسیم. همه این افراد سابقه اصولگرایی دارند. حضور اصلاحطلبان در دولت آقای روحانی کمرنگ و بخش عمده آن از سر ناچاری و نداری بوده است. در افکار عمومی این تلقی وجود دارد که روحانی موردتایید اصلاحطلبان بوده پس عملکرد و مدیریت او به پای این جریان نوشته میشود. جناح راست سیاسی هیچوقت به صورت تشکیلاتی از روحانی حمایت نکرد و تنها برخی چهرهها مثل ناطقنوری یا لاریجانی از روحانی حمایت کردند، با این حال به نظر میرسد رضایتمندی بیشتری از روحانی دارند چون بسیاری از عوامل آنها در قوه مجریه کشور حضور دارند و تغییر نکردهاند. با همه این توضیحات اگر دولت روحانی شکست بخورد در افکار عمومی شکست جریان اصلاحطلب محسوب میشود چون حرفهای روحانی نزدیک به اصلاحطلبان اما در عمل اصولگراست.
در چنین شرایطی که شما میگویید شکست دولت اعتدال و امید به پای اصلاحطلبان نوشته میشود آیا باعث رجوع افکار عمومی به اصولگرایان خواهد شد یا از جریانها عبور میکنند و به سراغ فردی میروند که شعارهای بهتری داشته باشد؟
حتی اگر مردم به سمت افراد هم بروند این افراد جدای از جریانات سیاسی نیستند و ممکن است شکل تغییریافتهای از یک جریان سیاسی باشند. در دوره قبل هم دیدیم که احمدینژاد با اینکه از جریانات اصولگرایی برخاسته بود اما در پایان دولت خود را به عنوان یک شخص و فارغ از جریان فکری- سیاسی اصولگرا میدانست. اگر به کابینه ایشان هم نگاه کنیم کابینهای اصولگرا میبینیم. درست است که احمدینژاد هم حلقه اول تاثیرگذاری داشت که منتقد جریان اصولگرایی بودند و میخواستند تغییراتی در آن بهوجود آورند ولی واقعیت این است که از همان جبهه برخاسته بودند. تصورم این است که مردم باز هم سراغ افرادی میروند که منتسب به جبهه سیاسی هستند چون افراد در کشور ما قادر نیستند وارد انتخابات شده و رای کسب کنند هرچند به هر حال محتمل است شرایط تغییر کند چرا که جناحها نتوانستند نمای خوبی از خود نشان دهند. این احتمال وجود دارد که شاهد پشت کردن به احزاب و رفتن به سمت نیروهای فردی باشیم اما به هر صورت این فرد، انتساب به یک جناح سیاسی خواهد داشت.
این جناح سیاسی ممکن است اصلاحات باشد؟
بله. اگر گفتمان اصلاحات بتواند با گفتمان مردم همراه شود و این اعتماد را ایجاد کند، میتواند پیروز شود. در دولت آقای خاتمی ما دوره بسیار خوب و موفقی داشتیم. کشور در زمینههای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی از ثبات خوبی برخوردار بوده است.
این موضوع مستلزم عبور از روحانی نیست؟
مشکل اصلی روحانی دولت خودش است. روحانی باید خودش دست به تغییر بزند و کاری از جریان سیاسی اصلاحطلب که تاکنون همراه بوده برنمیآید اما ظاهرا روحانی ترجیح میدهد با حلقه اولیه خود مشورت کند تا حامیانش که باعث رایآوری او شدند. اگر اوضاع به همین شکل باقی بماند، روند همینگونه منفعلانه طی شود و بر سیاستهای غلط اصرار شود؛ طبیعی است که بخشی از همپیمانان روحانی زبان و ادبیات تندتری در نقد دولت پیدا کنند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاهتان را بنویسید