گیل و دیلم؛ با وجود این که «پوریا» همکلاسی ام در دانشگاه بود اما ماجرای ارتباط عاشقانه ما با پیامک های تلگرامی آغاز شد. در عین حال همین موضوع به تیغ تیز جدایی تبدیل شده است و همسرم ادعا می کند با یکی دیگر از همکلاسی هایم از طریق تلگرام ارتباط دارم چرا که با این گونه ارتباطات بیگانه نیستم و …
دختر ۲۴ ساله که تنها چند ماه بعد از برگزاری مراسم عقدکنان تصمیم به طلاق گرفته است، درحالی که آشنایی تلگرامی و ارتباط قبل از ازدواج را فرجام آینده تاریک خود می دانست به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری ۲۴ میرزاکوچک خان مشهد گفت: در دوران دبیرستان علاقه زیادی به تحصیل در رشته پزشکی داشتم و به همین دلیل رشته تجربی را انتخاب کرده بودم اما وقتی نتایج آزمون سراسری اعلام شد در هیچ رشته دانشگاهی پذیرفته نشدم.
با این وجود به دلیل علاقه شدیدی که به رشته پزشکی داشتم تصمیم گرفتم با جدیت برای آزمون سراسری سال بعد درس بخوانم و همه وقتم را در کلاس های کنکور می گذراندم یا به مطالعه کتاب های آموزشی می پرداختم ولی باز هم با رتبه چند هزاری روبه رو شدم.
دیگر تحصیل در رشته پزشکی برایم به یک رویا تبدیل شده بود. با این وجود بعد از این که چند سال پشت کنکور ماندم بالاخره در رشته پرستاری دانشگاه آزاد یکی از شهرهای خراسان رضوی پذیرفته شدم. دیگر چاره ای نداشتم و با اکراه در این رشته دانشگاهی ثبت نام کردم و مشغول تحصیل شدم.
هنوز یک ماه بیشتر از آغاز ترم دوم تحصیلی نگذشته بود که یکی از همکلاسی هایم از طریق تلگرام به من ابراز علاقه کرد و از من خواست تا برای آشنایی بیشتر با یکدیگر ارتباط داشته باشیم. من هم که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم به او پیام دادم که اگر قصدتان ازدواج است اول باید با خانواده خودتان صحبت کنید. این ماجرا سرآغاز ارتباط های تلگرامی شد ولی «پوریا» مدعی بود که خانواده اش روشنفکر هستند و افکار مدرنی دارند.
بالاخره در میان همین ارتباط های خارج از عرف او را وادار کردم تا با خانواده اش به خواستگاری ام بیاید. مهمترین شرط من برای ازدواج با پوریا زندگی در مشهد بود چرا که خانواده او در غرب کشور اقامت داشتند.
بعد از برگزاری مراسم ازدواج وقتی به دانشگاه درخواست انتقال به مشهد را دادم مشکلات ما نیز شروع شد چرا که خانواده زن سالار آن ها فکر می کردند من فقط برای گرفتن انتقالی با پوریا ازدواج کرده ام به همین دلیل بهانه گیری های پوریا هم شروع شد. اوحتی از نزدیک شدن من به برادر یا برادرزاده ام ایراد می گرفت و به بهانه های واهی مرا کتک می زد چند بار طوری گلویم را فشرد که تا سر حد مرگ پیش رفتم.
با این وجود جرئت نمی کردم به پدر و مادر پیرم چیزی بگویم پوریا تهمت های زیادی به من می زد و مدعی بود از طریق تلگرام با یکی دیگر از همکلاسی هایم ارتباط دارم چرا که با خود او از همین طریق آشنا شده بودم. وقتی برای آخرین بار از دست او کتک خوردم ماجرا را برای پدر و مادرم بازگو کردم و در حالی که هنوز چند ماه بیشتر از ازدواجمان نمی گذرد تصمیم به طلاق گرفته ام اما ای کاش …
شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) جلسات مشاوره ای کارشناسان برای متلاشی نشدن یک زندگی آغاز شد
دیدگاهتان را بنویسید