محمدرضا خباز نوشت: من به نظام ملتزم هستم ولی نظامی با قرائت حضرت امام و اکثریت حاکمان و تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور با قرائت آقای مصباحیزدی به جمهوری اسلامی التزام دارند و بین این دو قرائت تفاوت از زمین تا آسمان است.
به گزارش گیل و دیلم ، «عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم محمدرضا خباز است که در آن آمده: مردم شریف ایران اینجانب محمدرضا خباز فرزند عبدالحسین متولد ۱۳۳۵ صادره از کاشمر در ادوار چهارم، پنجم، ششم و هشتم از طرف مردم شریف کاشمر و بردسکن خلیلآباد و کوهسرخ به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شدم. در دولت یازدهم به عنوان معاونت تقنینی معاونت امور مجلس ریاستجمهوری منصوب و سپس در دو استان سمنان و خراسان شمالی به عنوان استاندار انتخاب شدم. در انتخابات دوره دوازدهم از حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر نامزد و در مرحله پیشثبتنام تایید شدم و مجوز ورود به مرحله بعدی داده شد ولی در مرحله بعدی ثبتنام به استناد بند ۲ ماده ۳۱ قانون انتخابات (عدم التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران) احراز صلاحیت نشدم و مهلت شکایت و اعتراض به مدت ۴ روز را داشتم ولی به دو دلیل اعتراض نکردم.
۱- فردی با سوابق روشن پذیرش مسوولیتهای فوقالاشاره که باز هم در انتخابات ثبتنام کرده دلیل بر این است که التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد.
۲- مسئول برگزاری انتخابات در این دوره که معاون سیاسی وزارت کشور هم هست سالها فرماندهی سپاه پاسداران استان سمنان را بر عهده داشت و زیرمجموعه شورای تامین استان بود و من هم استاندار و رییس شورای تامین استان بودم؛ چگونه او مرا نمیشناسد و برایش صلاحیت من احراز نشده است؟
و اما بعد اگر کسی عاشق مردم باشد کاری را که توان انجام آن را ندارد به عهده نمیگیرد. بزرگترین فساد یک رژیم سیاسی به دو موضوع ارتباط دارد یکی اینکه حاکمان کاری که از آنان ساخته نیست بپذیرند و دیگری اینکه توان خود را در انجام امور محوله به کار نبرند. وقتی کاربلدها منزوی و کارنابلدان مقدم میشوند فساد کشور سیستماتیک میشود. حکومت از دیدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتی و سلطهگری فرد یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی همکیش و همفکر است که به خود سازمان میدهد. ملت مسلمان ایران پس از گذر از نهضت استبدادی مشروطه و نهضت ضد استعماری ملی شدن صنعت نفت درصدد نظامی برآمد که بر پایه قسط و عدل پایهگذاری شده است که در اصل ۵۶ آن آمده است (حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته و هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فردی یا گروهی خاص قرار دهد) و در اصل نهم قانون اساسی آمده است هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.
بنابراین همه کارگزاران باید حقگو، حقجو و حقطلب باشند اگرچه احیای حق به ضرر فردی و گروهی آنان باشد و اما عدم التزام به نظام جمهوری اسلامی ایران که به بنده نسبت دادهاند مانند سکهای است که دو رو دارد یک روی آن اتهامی نادرست است و سوابق من حاکی از دروغ بودن آن اتهام است ولی روی دیگر سکه این است که من به نظام ملتزم هستم ولی نظامی با قرائت حضرت امام و اکثریت حاکمان و تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور با قرائت آقای مصباحیزدی به جمهوری اسلامی التزام دارند و بین این دو قرائت تفاوت از زمین تا آسمان است. من معتقدم رکن اصلی در طول تاریخ پیامبران و امامان در پیشرفت امور، مردم بودند. به عنوان نمونه:
۱. اگر مردم مدینه گرد شمع وجود پیامبر اسلام جمع نمیشدند، بقیه عمر پیامبر مانند مکه ناکام و کماثر میماند. مردم ستون اصلی اتکای پیامبر برای ایجاد حکومت پرافتخار ماست.
۲. اگر مردم با اصرار از امیرالمومنین تقاضای حضور در راس حکومت را نمیداشتند چه بسا بعد از ۲۵ سال انزوا حضرت علی بقیه عمر خویش را مانند گذشته سپری میکردند و زمینه تشکیل حکومت افتخارآمیزی را فراهم نمیکردند.
۳. نمونه سوم قیام حضرت امام در سال ۴۲ به دلیل همراهی نکردن همه مردم منجر به تبعید ایشان شد و اگر مردم در داخل کشور یکپارچه به صحنه نمیآمدند امام امت هم بقیه عمرشان را در غربت سپری میکردند. بنابراین در نگاه من همهکاره، مردم و مشروعیت نظام با مردم است و حکمرانان به نمایندگی از سوی مردم حکومت میکنند و هیچ شأنی جز شأن خدمت به مردم را نداشته ولی از نگاه حاکمان امروز مردم محلی از اعراب ندارند در صورتی که مردم ستون سیاست هستند بهطوری که امیرالمومنین در نامه خود به مالک اشتر مینویسد: «ای مالک شنیدی که گفتند نماز ستون دین است بدان که این مردم ستون سیاست هستند و اگر این ستون آسیب ببیند نگهداری از حکومت سخت خواهد شد.» ولی حکمرانان ما مردم را ستون سیاست نمیدانند بلکه از آنان رای میخواهند تا به قدرت برسند و بعد از قدرت، وعدههایی که به مردم دادهاند را فراموش میکنند.
بلکه تفکر آقای مصباحیزدی را هر روز با جلوهای دیگر بیان میکنند و میگویند در کنار ولایت مطلقه فقیه باید اطاعت مطلقه را اضافه کنیم در صورتی که روش امام علی نقطه مقابل این تفکر است. به عنوان نمونه در نامه ۵۷ هنگام حرکت به سوی کوفه برای ساماندهی غائله جمل به مردم میفرماید: «فإن کنت محسناً اعاننی و ان کنت مسیئٱ استعتبنی.» یعنی ای مردم کوفه اگر مرا نیکوکار یافتید یاریام نمایید و اگر ستمگر و زشتکردارم دیدید اعتراض کنید و اصلاح امور را از من بخواهید.
لذا من به سیاستی پایبند هستم که مروج اخلاق و کرامت انسان باشد و شما معتقد به سیاستی هستید که تامینکننده قدرت باشد و مردم ابزار قدرت حاکمان هستند بنابراین من به آنچه شما به آن معتقد و مروج آن هستید التزام ندارم و آن را ظلم به امام، شهدا، ایثارگران و تمامی مردم ایران میدانم
دیدگاهتان را بنویسید