گیل و دیلم | «چیزی فراتر از فاجعه زیست محیطی در تموشل»
دوشنبه ۳۰ اردیبهشت وقتی زنگ تلفن به صدا در آمد ناخودآگاه و بیدلیل اضطراب به سراغم آمد، خیلی زود فهمیدم که اضطرابم بیهوده نبود!
از آن سوی خط صدای فریادهای مردمی به گوش میرسید که نگران نان شبشان بودند و از هراس گرسنگی فردای فرزندانشان زار میزدند.
دیگر امیدی به تحقق وعدههای پوشالی مسئولین نداشتند که دست به دامن رسانهها و سمنها شده بودند تا شاید همشهریها به فریادشان برسند!
درنگ جایز نبود، بلافاصله به راه افتادم و کمتر از یک ربع ساعت بعد در منطقه بودم و دیدم آنچه را که اگر به چشم خود ندیده بودم هرگز باور نمیکردم.
“فاجعه” واژهٔ کوچکی است برای توصیف آن چه که به وضوح دیده میشد، اهالی اپراتور بیل مکانیکی مرکز دفع زبالهی تموشل را در حالی که از انبوه زبالهها بر روی رودخانه سد میساخت گرفته بودند و آن کارگر بینوا هم عاجزانه مینالید که والله من بیتقصیرم و دستور از بالاست که حالا چون زمین منطقه جایی برای انباشتن زبالههای شهرنشینان ندارد، رودخانه مدفنشان بشود!
یعنی به این که نفوذ شیرابهٔ زبالهها خاکشان را مسموم کرده بود و محصولشان را سرطانزا، رضایت نداده بودند حالا مصمم بودند این بار پا بر گلویشان بگذارند و مجال تولید همان برنج سرطانزا را هم از ایشان بگیرند.
مدتهاست که میدانیم و میدانند که آن منطقه از زباله اشباع شده و خوشبختانه اداره منابع طبیعی هم اجازه ندارد زمین دیگری را به این کار اختصاص دهد – که اگر اجازه داشت فارغ از منافع ملی، همه ی فضای سبز استان را به شهرداری هدیه می داد که زیر خروارها تن زباله مدفون کند – و شهرداری هم که انگار اساساً قصد ندارد فکری به حال مدیریت پسماندهایش بکند! و این در حالی است که چاره ی کار در دسترس بود، راه کار ساده و تعریف شده و ازقضا بودجهی اجرای طرح مدیریت پسماندها نیز تامین شدنی بود اما افسوس از از برکت دلسوزی مسئولین، مدیریت پسماندها هرگز در اولویت نبوده و نخواهد بود! چرا که برخلاف سنگفرش کردن جاده و خیابان یا آزادسازی جزیره، پتانسیل کافی برای تبدیل شدن به تیتر اخبار را ندارد و نمی توان در کنار آن با افتخار عکس یادگاری گرفت و صفحهی اول جراید را به آن مزین نمود.
اصلا مگر دفع زباله چه اهمیتی دارد؟ مگر نه این که زباله های منزلمان را هر شب بیرون خانه می گذاریم؟ خب زبالههای شهر را هم هر شب می بریم بیرون شهر می گذاریم دیگر! مصداق کامل «پس از ما گو جهان را آب گیرد»
این که این فاجعهی زیست محیطی، آتشی است که به جان مردم منطقه افتاده نیز لابد اهمیتی ندارد چرا که آثار اسفبار و دردناک آن زمانی هویدا میشود که احتمالا آقایان در نقطهای دیگر مسئولیتی دیگر را بر عهده گرفتهاند و حتی شاهد مرگ تدریجی مردم منطقه نخواهند بود.
و ما هم مثل همیشه فریاد می زنیم و فریاد می زنیم و راه به جایی نمی بریم و به هیچ انگاشته میشویم …
دیدگاهتان را بنویسید