×

یادداشت گیل و دیلم ؛ یک مظلومیت تاریخی !

  • کد نوشته: 52667
  • ۱۳۹۸-۰۹-۲۵
  • 89 بازدید
  • ۰
  • گیل و دیلم | چند وقت پیش از یک بساط دستفروش در پیاده راه رشت همان نزدیکی هایی که منتهی به خانه میرزا کوچک جنگلی می شود کتابی چشمم را گرفت البته نه به خاطر عنوان آن بلکه به دلیل نام نویسنده اش که مدت ها قبل به هرشکلی این کتاب را در فضاهای رسانه […]

    یادداشت گیل و دیلم ؛ یک مظلومیت تاریخی !
  • گیل و دیلم | چند وقت پیش از یک بساط دستفروش در پیاده راه رشت همان نزدیکی هایی که منتهی به خانه میرزا کوچک جنگلی می شود کتابی چشمم را گرفت البته نه به خاطر عنوان آن بلکه به دلیل نام نویسنده اش که مدت ها قبل به هرشکلی این کتاب را در فضاهای رسانه ای رونمایی می کرد و خبر از عدم دریافت مجوز چاپ آن و همچنین انتشار در خارج کشور می داد هرچند که نمونه الکترونیکی آن در شبکه های مجازی منتشر شده بود.

    کتاب(رضا شاه) نوشته دکتر صادق زیبا کلام بود که آن را به قیمت ۷۰هزار تومان از جوانی که فروشنده اش بود و خیلی خوش برخورد، خریدم و تازه می گفت از این کتابهای به اصطلاح ممنوعه بازهم دارد که این هم از آن تراژدی های تلخ روزگاران امروز در کنار افزایش قیمت های چاپ، نشر و کمبود کاغذ و دیگر اقلام این صنعت و مصیبت های اهل قلم است که بگذریم!

    کتاب را که ورق زدم به نکات جالبی بر خوردم که برایم به عنوان کسی که با کتاب و نوشتن و نویسنده و استاد دانشگاهی چون دکتر زیبا کلام بیگانه نیست کمی جای سوال داشت که چگونه مجموعه ای مبتنی بر اسناد تاریخی بدون ذکر فهرست منابع چاپ شده است و تمامی متن آن بر گرفته از یک منبع ذکر شده در متن و آن هم بر اساس تحقیقی به زبان خارجی و مابقی هم تحلیل و تفسیر و برداشت های شخص نویسنده است.

    از این موضوع که بگذریم دو هفته ای بنا به مشغله ای که داشتم شب ها به خواندن کتاب پرداختم و همانگونه که نویسنده در مقدمه کتاب به ان اشاره و در مسیر پردازش همچنان بر آن پای می فشارد و سعی در القای یک موضوع داشت که آنچه تاکنون درباره رضا شاه خوانده و دیده ایم جز تعبیر حکومتی نبوده است و او به استناد همان یک منبع ذکر شده در متن کتاب و استنباط خویش اینگونه استنباط می کند که باید چهره رضا شاه را متفاوت تر دید و او را نباید عامل انگلیس و دست نشانده خواند و نگاهی به شرایط و بستر زمانی ظهور پهلوی خود دلیل مهمی بر این ادعا می باشد.

    نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را معطوف به تغییر ذهنیت مخاطبان درباره آنچه که تاکنون در کتاب های درسی و اسناد تاریخی دیده و خوانده شده است، می کند و حتی در این مسیر برخی اقدامات ضد استبدادی و استعماری و مبارزات چهره های ملی در آن مقطع زمانی را با زیرکی و پر رنگ کردن خدمات رضا شاه در سرکوب این قیام ها با هدف حفظ یکپارچگی کشور به باد انتقاد گرفته است.

    به هرحال هر شخصیت زمامداری در طول حکومت خود تا آنجا که در خط مردم و کشور باشد همواره در یادها آثار ارزشمند وجودیش ماندگار می ماند و تاریخ هم گواه این واقعیت است اما گاهی برداشت های شخصی و تفسیرهایی برای دیده شدن های متمایز می تواند زمینه را برای افتادن از آن طرف بام هم فراهم کند که در این کتاب چنین برداشتی را می توان احساس کرد.

    اما نکته ای که برایم جالب تر بود چگونگی پرداختن نویسنده به موضوع قیام جنگل و تفسیر پنهان و زیرکانه ای بود که از این قیام به رهبری میرزا کوچک جنگلی داشت و شاید از نگاه او این نهضت فرصت وعامل تاخت و تاز بیگانگان برای تکه تکه کردن ایران و همانا یاغی بودن از نگاه حکومت مرکزی یاد می شد که پر رنگی این برداشت در اشاره های چند مقطع از کتاب قابل تشخیص است مانند همان استدلالی که در مصاحبه ای از ایشان در رسانه ها پس از انتشار کتاب به چاپ رسید.

    هر نویسنده و محققی این حق را دارد که نگاه خویش را نسبت به موضوعات تاریخی داشته باشد و از منظر تحلیل خویش با توجه به سواد و فهم به آن بنگرد اما نگاه آمیخته با احساسات شاید تبعات دیگری برای جامعه مخاطب به همراه بیاورد هر چند که فکر می کنم نگاه آقای زیبا کلام به شخصیت و خدمات رضا شاه بیشتر تحت تاثیر جذابیت های دیگری باشد و از منظر نگاهی متفاوت در شرایط زمانی امروز بر مدار کتاب سازی های مشتری پرور که بدون نقد از برخی رفتار وعملکردها که می تواند برای هر زمامداری نکته مثبت یا منفی باشد یک سویه به استقبال تمجید رفته است.

    اما آنچه که موجب شد تا در این شرایط به این موضوع بپردازم سوژه قرار گرفتن برای حوادثی است که این روزهای آذرماه که یاد آور سالروز شهادت میرزا کوچک جنگلی رهبر قیام جنگل است و هنوز از خاطره ها محو نشده شاهد ان هستیم که یکی مربوط به اظهار نظر اقای دهباشی در خصوص قیام میرزا و تکرار همان خط فکری آقای زیبا کلام در تفسیر و برداشت از اصالت قیام مردم گیلان در برابر ظلم و ستم حکام وقت و استکبار ستیزی آنان است که بازتاب های مختلفی داشت و هم پخش سریالی از صدا و سیمای مرکز با نام وارش که در یک همخوانی نا نوشته گویا فرهنگ و اصالت قومیت گیلان را به نشانه رفته است.

    باید بپذیریم که قیام مردم گیلان به رهبری میرزا کوچک در شرایط زمانی آن روزگاران نقطه عطف و امیدی برای ایجاد یکپارچگی در عزمی ملی برای بیرون راندن استکبار و اعتراض به استبداد و بی خاصیتی حاکمان وقت بود .

    این قیام هرچند به دلیل نفوذ عناصر منفعت طلب و وابسته و خیانت به آرمان مردان آزادیخواه و وطن دوست نتوانست به تداوم راه خود ادامه دهد اما هرگز فطرت پاک و آزاد اندیشی رهبران و پیروان این نهضت مردمی که هفت سال در سخت ترین دوران و شرایط ایران ایستاد و ماندگار ماند قابل معامله با نگاههای سودجویانه نیست و نباید ارزش های نهفته در این گونه حرکت های امید بخش را با القاهای خاص کمرنگ جلوه داد.

    از بعد دیگر کج سلیقگی برخی در بیان واقعیت های تاریخی و تفسیرهای شخصی و پردازش های لوده وار از فرهنگ یک قوم و ملت هر چند اگر بر مبنای پژوهش و زینت بخشی در مسیر جذب مخاطب باشد در چنین شرایطی که به شدت نیازمند انسجام ملی و و باز شناسی هویتی خویش هستیم چندان به صلاح نیست و می تواند اغازگر انحرافات دیگر باشد که پاشنه اشیل رویدادهای بدخواهانه خواهد بود و بدخواهان این ملت را که قرن ها حول رنگین کمانی از قومیت ها بر مبنای درک و فهم باهم بودن و در کنار هم ایستادن حوادث تلخ تاریخی پرشماری را پشت نهادن به وجد آورد و آن تهدید امنیت این مرز بوم باشد.

    چه بهتر دوستان تاریخ پژوه و پژوهشگران و آنان که در آشفته بازارغلبه نگاه میلی بر منافع ملی به دنبال جذب مخاطب برای بی هنری های خویش هستند با درک واقعیت های زمانی و شرایط کشور موجب کمرنگ تر نشدن سرمایه اجتماعی نشوند که هوا بس ناجوانمردانه سرد است !

    یونس رنجکش
    ۱۳۹۸/۰۹/۲۴

    لینک کوتاه مطلب:

    https://gildeylam.ir/?p=52667

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *