گیل و دیلم | یادم هست تقریبا ۱۰سال پیش بود که وقتی در مقطع کارشناسی، از دانشکده اقتصاد فارغالتحصیل شدم یکی از اساسیترین دغدغههایم این بود که یک درس بزرگی که آموخته بودم را سرلوحه کار قرار داده و حتی تلاش کنم آن را برای بخش بزرگی از بدنه اجرایی کشور توجیه نمایم و آنهم چیزی نیست جز آنکه «رشد اقتصادی و توسعه دو مقوله جدا و متفاوت از هم هستند». در علم اقتصاد، توسعه امری فرایندی و مستمر است که برخلاف رشد که امری دفعتی و یکباره است، زمینه رشد مداوم را فراهم میکند. ویکنز در تعریف توسعه میگوید: «توسعه فرایندی جامع از فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که هدفش بهبود مداوم زندگی تمام جمعیت بوده و فعالیت، آزادی مشارکت مناسب وتوزیع عادلانه منافع از ارکان اساسی آن بهشمار میآید.» حتی بروکفلید در تعریف توسعه پا را فراتر گذاشته و معتقد است: «توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف کنیم.»
در مقاطع تحصیلات تکمیلی که در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل مشغول به تحصیل شدم، با مطالعه اندیشهها و نظریات توسعه، به این منطق رسیدم که باید طرحی نو در انداخت؛ طرحی که موجب بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه شود. در این مسیر در حوزه اجرا نیز اقداماتی صورت گرفت. سال۹۵ بود که طرح مسیرهای گردشگری ایران در معاونت وقت توسعه اشتغال وزارت کار مطرح شد و یکی از طرحهای برتر شناخته شد و تلاش بسیاری کردیم که طرح را به صورت پایلوت کشوری در منطقه دیلمان عملیاتی کنیم اما با کارشکنیهایی روبرو شدیم. این طرح ملی دقیقا زمینه توسعه را برای مناطق هدف فراهم میکرد. قرار بود فرایند رشد اقتصادی در بستری بر مبنای فرهنگ بومی و با افزایش دانش عمومی نسبت به پذیرش گردشگر و در سوی مقابل با افزایش دانش گردشگری برای متقاضیان حضور در مناطق بومی و روستایی کشور فراهم آید. این آموزش زمینه همزیستی مسالمتآمیز بین گردشگر و گردشگرپذیر را فراهم میکرد و گردشگرانی که امروزه تقریبا همه مسافران یکروزه در مناطق بومی و روستایی هستند را تبدیل به گردشگران چند روزه مینمود و در مدت کوتاهی زمینه رشد زیرساختی را فراهم میکرد.
طرح مسیرهای گردشگری ایران، یک مثال برای رسیدن به این موضوع بود که برای رسیدن به توسعه، مجبوریم زیرساختهای لازم را برای سرمایهگذاری بخش خصوصی داخلی و خارجی فراهم کنیم. نبود زیرساخت مناسب با تفکرات توسعهای زمینه توسعهزدگی را برای مدیران ما فراهم کرده و معتقدم در مناطق بومی چون لاهیجان و سیاهکل، این موضوع سبب شده درک درستی از توسعه بوجود نیاید. طبق طرح آمایش سرزمین صورت گرفته در گیلان که سندی متقن، قابل استناد و راهگشا برای توسعه مبتنی بر فرهنگ بومی است، دو شهرستان لاهیجان و سیاهکل باید توسعه سبز و مبتنی بر گردشگری داشته باشند. اما باید در نظر داشت لاهیجان به دلیل جایگاه جغرافیایی و پیشرفتهای اقتصادی کموبیشی که داشته، ظرفیت توسعه صنعتی را دارا است که البته این مهم نیازمند توجه بیشتر مدیران اجرایی و نمایندگان محترم مجلس این منطقه است تا مقدمات نیل به توسعه از مسیر این پیشرفتهای نیمبند حاصل شده فراهم آید(در این خصوص در یادداشتهای بعدی بیشتر خواهم نوشت)
البته باید به یک مسئله دقت بالایی داشت. توسعه امری شخصی و دفعتی نیست. توسعه باید براساس اسناد بالادستی کشور حاصل شود. اسنادی چون سند توسعه۱۴۰۴، برنامه پنجساله هفتم توسعه و طرح آمایش سرزمین میتوانند در تهیه برنامه توسعهای موثر باشند و باید توجه کرد که افراد متولی و مدیران دستاندرکار، باید بدانند که برنامه یا طرحی که مطرح میکنند اگر بر مبنای این اسناد بالادستی نباشد، شاید منجر به یک پیشرفت دفعتی باشد اما هرگز منجر به توسعه نمیشود. به عنوان نمونه اگر کارخانه سیمان دیلمان را بخواهیم مثال بزنیم دقیقا مصداق بارز پیشرفت دفعتی است که بدون در نظر گرفتن مخاطرات زیستمحیطی و تبعات انسانی از محل ترابری ناشی از کارخانه سیمان در منطقه بکر و بینظیری ایجاد شده که هرگز منجر به توسعه منطقه نشده است. البته بنده معتقدم هنوز برای نجات کارخانه سیمان و نجات تولید این کارخانه، راهکار با احتساب کاهش مخاطرات محیطزیستی و ایجاد امنیت ترابری در جاده سیاهکل به دیلمان وجود دارد و نباید نگاه صفر و صدی به کارخانه سیمان دیلمان داشت، اما باید پذیرفت اگر در زمان ایجاد این کارخانه، نگاه تنها به رشد دفعتی اقتصادی نبود و دیدگاه توسعهای بر مدیران وقت حاکم بود، چنین اتفاقاتی رخ نمیداد.
همانطور که عرض شد، توسعه باید بازسازی جامعه باشد و آنهم بازسازیای برمبنای اندیشههای تازه. معتقدم اندیشههای نو در دوران مدرن فعلی، شامل سه اندیشه «علمباوری»، «انسانباوری» و «آیندهباوری» است. اکیدا اعتقاد دارم برای رسیدن به توسعه باید اندیشه و علم، نیروی انسانی قوی و برنامه مدون داشته باشیم. در شرایطی که امروز با دنیای هوش صنوعی روبرو هستیم نباید از این عصر عقب بمانیم. توسعه زیرساختها در مناطق بومی برای جانماندن از توسعه در عصر هوش مصنوعی، سوالی است که نسل جوان از مدیران انتخابی و انتصابی در اینده نزدیک خواهند پرسید و باید برای آنها جوابی وجود داشته باشد. الحمدالله به لطف نظام اسلامی، نیروی انسانی قوی و تحصیلکرده و همچنین زیرساختهای آموزشی تقریبا مناسبی در اکثر نقاط کشور منجمله دو شهرستان لاهیجان و سیاهکل موجود است که باید با داشتن برنامه قوی، این نیروی انسانی جوان، عالم و دانشمند را به آینده امیدوار کرد و این امیدواری حاصل نمیشود جز با تدارک دیدن فضای کسب و کار فناورانه برای جوانان عزیز. همانطور که از شعار سال بر میآید و معتقدم رهبر معظم انقلاب با مشورتهای فنی چنین شعاری را انتخاب کردهاند، عبور از تورم نیازمند تولید است. باید بپذیریم تولید سنتی کشور و کارگاههای تولیدی امروز درگیر موضوع نقدینگی و مسائل بانکی هستند که البته سازوکار حل مشکلات این بنگاهها نیز وجود دارد که در یادداشتهای بعدی آنها را به تفصیل خواهم گفت، تولید بر مبنای تفکرات جدید و فناورانه، امروز راهحل بخش بزرگی از مشکلات کشور است، که این تولید فناورانه نیز از اندیشه و تفکر جوانان نشأت میگیرد و کافی است برای درک بهتر این ادعای بنده، سری به پارکهای علم و فناوری کشور از پارکهای موجود در تهران گرفته تا پارک علم و فناوری سیستان و بلوچستان که سال۱۴۰۱ رتبه برتر کشور در توسعه پارکهای علم و فناوری کشوری را کسب کرد بزنید. این کشور هرجا به نسل جوان خود اعتماد کرده، پیشرفت کرده است. شاید بسیار کلیشهای باشد که مجددا درخصوص مدیریت جوانان بر فضای جنگ تحمیلی بگوییم اما همان جوانان در حد فاصل سن ۳۰ تا ۴۰ سال، مدیریت اجرایی کشور بزرگی چون ایران اسلامی را برعهده گرفتند و اتفاقا بحرانهای بزرگی را هم پشت سر گذاشتند. حالا هم معتقدم رمز عبور کشور از بحرانهایی چون رکودتورمی که امروز دامان اقتصاد کشور را گرفته و راه توسعه را سد کرده، اندیشه، تلاش و انگیزه جوانان است. نبود تفکر جوانی و اندیشههای زاینده جوانان در حوزههای تصمیمسازی و تصمیمگیری سبب شده یا فهمی از توسعه وجود نداشته باشد و یا اینکه به عنوان مثال پیشرفتهای دفعتی ناشی از آسفالت یک جاده را توسعه بدانیم که معتقدم این امر، توسعهزدگی میباشد
مهدی خورسند
پژوهشگر اقتصادسیاسی
۱۴۰۲/۰۳/۱۶
دیدگاهتان را بنویسید