در عصری زندگی میکنیم که پایههای قدرت از قدرت نظامی و اقتصادی به قدرت دانایی و دانش، جهان را با تحولاتی اساسی متحول خواهد کرد و قوانین بازی در این عرصهها دستخوش تغییراتی خواهد شد تا جهان آینده را با خود همراه سازد. در این عرصه جامعهای برنده است که آمادگی رویارویی با این تحولات را داشته باشد و به بنیان و پایه دانشها دست پیدا کند. عصری که درآن قرار داریم عصر استیلای دانش و تخصصهای نو وجدید است، دراین عصر نوآوری و خلاقیت است که ثروت میآفریند نه منابع زیر زمینی و یا نظامی، افزایش آگاهی و بیدارکردن خفتگان راهی است برای رسیدن به این موضوع که کاروان رفت و دنیا دیگرشده و ما از دنیا دگر بارعقب ماندهایم.
به نظر میرسد که آینده متفاوتی در راه باشد که راز موفقیت در آن جز دانش و آگاهی، اندیشیدن واندیشه مسیری دیگر متصور نباشد، بخصوص درعصری که اقتصاد خواسته و یا ناخواسته حرف اول را درشناسایی کشورهای جهان میزند وپایه این پیشرفت به دانش و نوآوری است نه به منابع طبیعی مانند نفتو گاز، اگرچه این منابع ازجنس طلا هم باشد.طلا در جهان فعلی مغزهایی است که ثروت میآفریند و از درآمدهای آن برای جهانیان بسترهای سلامتی، آموزش، نابودی فقر و به انسانهای در مانده کمکهای انسان دوستانه میکنند. بیل گیتس یک نمونه از این مغزها است، ثروتمندترین فرد در جهان با ذخیره ۸۰میلیاردی نه زمین داشت و نه نفت، نهکارخانه ونه زورو نه قدرتهای دیگر،اما جهان برای اولین بارشاهد آن بوده که ثروتمند ترین فرد کره زمین متکی به دانش و تخصص است واز این دانش برای نجات بشریت بهکار بسته تا کمک به انسانیت معنی جدیدی بگیرد.این نشان میدهد راه برون رفت هرکشوری و شهروندان هر سرزمینی در این امر نهفته است که به جای تکیه به منابع زیرزمینی و اقتصاد تک محصولی به دانش و تخصص کاشفان و نواندیشان وابسته شوند تا کشورشان را از هرگونه فقر و عقب ماندگی نجات بخشند، تایوان نمونه چنین کشوری است که هیچ منبعی از منابع مهم جهان را در اختیار نداشت اما مغزهایی داشت تا شگفتی بیافریند و امروزه جزء چهار ببر اقتصادی آسیای شرقی شناخته شود.
به گفته تارو اقتصاددان بزرگ آمریکایی جهان آینده به ما هشدارمی دهد کشوری که زیرسلطه ترسوها باشد ثروتمند نمیشود بلکه کشوری ثروتمند میشود که راه را بر شکوفایی کاشفان و نواندیشان خود بگشاید. کشوری که نیروی حرکت خود را ازمغزهایش بگیرد وارزش مغزهایش رابه درستی قدر بداند تا وابسته به منابع طبیعی وزمینی نباشد. به جای وابستگی به منابع فوق به مغزها و دانش انسانها متکی شودکه این مهم تنها با توسعه شرکتهای اقتصادی دانش بنیان قابل دستیابی است تا الگوهای کهنه وپوسیده را در هم شکنند و الگوهای نو بیافرینند، در غیر اینصورت در دنیای وانفسای دانش و تخصص شکست خواهند خورد. گذار از عصر انقلاب صنعتی مبتنی بر منابع طبیعی به عصر صنعت مبتنی به دانش در حال سرعت گرفتن است. در عصرجدید اتکای بشریت به دانش بر پایه تحصیلات، تخصص، مهارت و تحقیق و توسعه استوار خواهد بود. برآوردها نشان میدهد جامعهای که از همه ظرفیتهای مغزی و علمی خود استفاده نکند، از لحاظ اقتصادی از جامعهای که این کار را میکند عقب خواهد افتاد.
لویی پاستور چه زیبا ترسیم کرد ” که علم و دانش هیچ کشوری نمیشناسد چرا که دانش به تمام بشریت تعلق دارد و مشعلی است که جهان را روشن میکند”،پس بکوشیم مشعل دانش را در کشور ما روشن کنیم تا نسلهای آینده از آن بهره وافر ببرند.
رضا بژکول
روزنامه نگار
دیدگاهتان را بنویسید