به گزارش گیل و دیلم ، سید محمد خاتمی در دیدار با اعضاء شورای مرکزی حزب مردم سالاری در آستانه یازدهم ذیالقعده و ولادت با سعادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التَّحِیَّهِ و الثَّناءِ و پیش از سانحه تلخی که به شهادت رئیس جمهور محترم و همراهان ایشان انجامید صورت گرفت.
سیدمحمدخاتمی ضمن تبریک میلاد مسعود حضرت امام رضا (ع) و آرزوی سربلندی برای ملت ایران و رفع مشکلات فراوانی که پیش رو است و با آرزوی توفیق برای حزب مردم سالاری گفت:
در اینکه قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد حرفی نیست. گذشت زمان بطور طبیعی و تغییر شرایط و اقتضائات و نسل ها، این را ایجاب می کند. طبیعی است که هر پدیده بشری اگر می خواهد مفید و کارساز باشد باید ظرفیت نو شدن را داشته باشد و قانون اساسی هم از این امر مستثنی نیست. البته اینکه چگونه و در چه زمان بستگی دارد به دید و نیز تلقیای که مردم بخصوص صاحب نظران دارند.
آنچه من رسماً هم سالها پیش به بزرگان گوشزد کرده ام اینکه قانون اساسی قطعاً نیاز به اصلاح دارد ولی باید شرایطی باشد که بنام اصلاح، اصول و موازین خوب و قابل قبول آنهم به نفع یک بینش و جریان حذف شود. در شرایط فعلی پیشنهاد من این است که انحرافهایی که در مسیر جامعه و حکمرانی و با توجه به آرمانهای انقلاب و تلقی ویژه ای که مردم بخصوص اهل نظر از جمهوری اسلامی بودن نظام داشتند پیش آمده است و کم رنگ شدن حیثیت جمهوریت نظام و میداندار شدن نوعی تلقی از اسلام در عرصه حیات اجتماعی که صد در صد با مسلم ترین موازین جمهوریت اگر نگوئیم تضاد دارد لااقل ناسازگار است، تقویت جنبه جمهوریت نظام حتی با همین قانون اساسی اولویت دارد و راهکار آنرا هم بیان کردهام که البته مورد توجه قرار نگرفته است و بر اساس آن بیانیه ۱۵ ماده ای صادر شده است.
ولی هرچه باشد هیچ اشکالی ندارد که صاحبنظران عرصه سیاسی و حقوقی و علمی در فضایی آرام بررسیهای خود را بعمل آورند. و اینکه چه اشکالاتی در قانون اساسی هست و چه روندها و روالهایی (که حتی خلاف همین قانون اساسی هست) وجود داشته است و چه پیشنهادها و روشهای علمی و منطقی برای اصلاح هست از جمله کار احزاب و گروههاست. ولی اینکه قانون اساسی چه زمان و چگونه می تواند با توافق ملت اصلاح شود مسأله دیگری است.
در مورد تشکیلات : اولا این مسأله به خود جبهه و دوستان دست اندکار برمی گردد ولی راه طی شده ای که به جبهه رسیده است نباید فراموش شود. بنظرم عواملی که این مسیر را ایجاب کرد همچنان موجود است و نمی توان از آن بازگشت.
جبهه هنگامی به وجود می آید که احزاب و تشکل ها به تنهایی کارآیی و جایگاه خود را ندارند و وقتی جبهه تشکیل می شود شرط اول پای بندی اعضاء به مقتضیات فعالیت جبهه ای و تصمیمات و راه کارهائی است که معین می کند. و اینکه افراد حقیقی هم در آن حضور دارند، چون که بخش تحول خواه و در واقع اصلاح جویان جامعه بزرگتر از احزاب و گروهها است. چرا نباید صاحب نظران و کسانی که می توانند آن بخش هایی را که بهرحال عضو رسمی احزاب نیستند نمایندگی کنند حضور و مشارکت داشته باشند؟
جبهه می تواند در دوران بی وفائی به احزاب و ضعف کارآمدی آنها، زمینه را برای حضور موثر احزاب در جامعه و در واقع تقویت جامعه مدنی کمک کند. و اما در مورد برنامه انتخابات اولاً چرا از من می پرسید. ثانیا بنظرم برنامه دارند و من هم معتقدم زودتر باید تکلیف را مشخص کنند. و اما آنچه به من مربوط است اینکه انتخابات مهم است ولی اگر انتخابات از معنی تهی شود باید کوشید که ابتدا معنی آن به آن برگردد اهمیت صندوق اینست که بیان کننده رأی و نظر مردم است نه یک گروه و اگر از جایگاه خود خارج شد باید کوشید آنرا به جایگاه خود برمی گرداند.
در مورد انتخابات پیشین گفتم اگر مطالبی که رهبری در باب انتخابات گفتند که همه جریانها باید نامزد خود را داشته باشند و نیز این مطلب که عدم احراز صلاحیت معنی ندارد. با صلاحیت احراز می شود یا نمی شود همین هم اگر زودتر گفته شده بود و عملا هم زمینه اجرای آن فراهم می آمد جریانها می توانستند و می بایست فعالانه در انتخابات شرکت کنند. ولی وقتی شما نامزد مطلوب خود را ندارید طبعا زمینه ای هم برای شرکت نمی بینید.
البته شرایط یک انتخابات خوب و استانداردهای آن خیلی بیش از اینها است که باید همه بکوشند به سوی آن بروند ولی می توان حداقلهایی را مشخص کرد که شرکت در انتخابات را موجه کند.
اما اینکه مردم می آیند یا نه، باید بررسی کنیم که چرا مشارکت های بالای ۵۰ % و ۷۰ % و ۸۰ درصدی به این وضع ناگوار رسیده است و اگر شرط، رضایت مردم باشد این در درجه اول نظام حکمرانی است که باید آنرا تامین کند.
دیدگاهتان را بنویسید