به گزارش گیل و دیلم ، غلامرضا صادقیان، سردبیر روزنامه جوان، در یادداشتی با عنوان «مذاکره با امپریالیسم ناشناخته!؛ آیا ایران آماده مذاکره با امریکاست؟» به بررسی مذاکره این با آمریکا پرداخته و آن را با نوع نگاه ترامپ به گرینلند مقایسه کرده است.
او در این زمینه نوشت: برخی اطرافیان و نزدیکان دولت در دیدارهای خصوصی و دورهمیها میگویند «ما داریم با ترامپ مذاکره میکنیم و شروع شده!» برخی فعالان سیاسی نیز میگویند ترامپ از آن ۱۲ شرط توافق عقب نشسته و در اظهارنظرها ملایم شده است.
از نظر این افراد، ترامپ دستور تعلیق کمکهای خارجی امریکا را صادر کرد که بخشی از آن به ضدانقلاب ایران میرسید و برای نخستینبار در نشست سازمان ملل علیه حقوق بشر در ایران موضع نگرفت، و اینها همگی نشانههایی از احتمال توافق با امریکاست.
حتی برخی به روزنامهنگاران میگویند پزشکیان اجازه مذاکره با ترامپ را از رهبری گرفته است. حتی اینان سخنان رهبری در روز مبعث را نیز که «حواسمان باشد با چه کسی مواجهیم، با چه کسی معامله میکنیم، با چه کسی داریم حرف میزنیم. این را بدانیم. انسان وقتی که طرف خودش را شناخت، ممکن است معامله هم بکند، اما میفهمد که چهکار باید بکند»، اینگونه تعبیر میکنند که رهبر انقلاب مذاکره و معامله با امریکا را «ممکن» دانستهاند، به این شرط که «بدانیم» با چه کسی معامله میکنیم.
اگر تمامی آنچه را گفته شد مفروض هم بدانیم، باز مسئله شناخت امریکا در ایران بسیار با نظرات متناقض و متفاوت همراه است. آیا ما میدانیم با چه کسی قرار است معامله کنیم؟ واضح است کسانی در دولت و اطراف آن هستند که نگاهشان به امریکا «مثبتبینهایت» است و هیچ حادثه و واقعیتی در جهان حتی یک واحد از آن کم نمیکند. مخالفانی هم که نگاهشان «منفیبینهایت» است، کم نیستند.
همین نشان میدهد نگاه واقعی به امریکا کمیاب است.
بیشتر تحلیلها دچار مغالطه «سوگیری تأیید» است که از پرکاربردترین مغالطات حتی در میان خواص و اندیشمندان است. در این مغالطه از میان دو نظریه رقیب یا اطلاعات جدید، نظریه یا اطلاعاتی را میپسندیم که نظریات قبلی ما را تأیید کند. آنها که نسبت به امریکا مثبتبینهایتاند، رفتارهای دیپلماتیک ترامپ را نشانهای از ظرفیت مذاکره و معامله با امریکا میدانند، زیرا نظریات قبلی آنان را تأیید میکند.
اگر بخواهیم گرفتار این مغالطه نشویم، یکی از راهها آن است که در شناخت امریکا ذهن خود را از مسائل و باورهای گذشته پاک کنیم و امریکا را با آنچه که الان هست، بشناسیم. یکی از صفحات خوب کتاب امریکاشناسی معاصر که کاملاً بهروز است، همین اشتهای کشورگشایی ترامپ است. امریکا دست روی کانادا، گرینلند، پاناما و غزه گذاشته است. سهتای اولی را برای خود میخواهد و چهارمی را با درخواست مهاجرت فلسطینیها به مصر و اردن برای اسرائیل، اما در واقع آنرا هم برای خود!
مسئله گرینلند با اظهارنظر وزیر خارجه امریکا که «درباره خرید گرینلند جدی هستیم» و اظهارنظر وزیر خارجه فرانسه که «آماده اعزام نظامیان خود به گرینلند برای مقابله با امریکا هستیم»، جدیتر شد. کانادا نیز واکنش متقابلی داشت و وزیر خارجهاش اعلام کرد «همه گزینهها برای پاسخ به ترامپ از جمله توقف صادرات انرژی روی میز است». رئیسجمهور پاناما نیز گفت که حتی حاضر نیست بحث واگذاری کانال به امریکا را روی میز بیاورد. اردن و مصر هم اعلام کردهاند آوارگان غزه را آنطور که ترامپ خواسته است، نمیپذیرند. درباره غزه فراتر از تصمیم اردن و مصر آنچه خود فلسطینیها این روزها در مبادله اسیران به نمایش گذاشتهاند، گویاتر است.
این مثالها دریچهای خوب برای شناخت امریکاست. امریکا به ایران نیز دقیقاً چنین نگاهی دارد. این اگرچه ادعایی است که زیاد گفته شده، اما عمق آن هم زیاد است و تکرار این حرف باید با زبان بهتری بیان شود تا حرفی که کاملاً عمیق است، سطحی و کلیشهای جلوه نکند.
دیدگاهتان را بنویسید