گیل و دیلم | آمریکا به عنوان یکی از قدرت های بزرگ جهانی ، با چالش های متعددی در نظم فعلی مواجه است که احتمالا او را در مسیر رسیدن به اهداف تعیین شده آسیب پذیر می نماید. ظهور قدرت های جدید مانند چین و هند که به سرعت در حال رشد بوده و به عنوان رقبای جدید برای ایالات متحده مطرح می شوند ، چالش های اقتصادی داخلی ،مسائل جدیدی مانند تغییرات اقلیمی ، مهاجرت و امنیت سایبری که آمریکا به تنهایی از عهده ی حل آن بر نخواهد آمد و اینهمه در کنار نارضایتی برخی از کشور های دیگر از نظم موجود که موجبات بی ثباتی را فراهم می نماید ، و حتی آمریکا تلاش می کند تا از این نارضایتی ها به نفع خود استفاده نماید ، همگی دولتمردان آمریکا را را با هر نگرشی نسبت به تغییر نظم فعلی مصمم نموده است.
آمریکا بهطور تاریخی نقش کلیدی در شکلدهی به نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم داشته است. این نظم، که بر اساس اصولی مانند دموکراسی، حقوق بشر، و تجارت آزاد بنا شده است، بهویژه از طریق نهادهایی مانند سازمان ملل، ناتو، و صندوق بینالمللی پول تقویت شده است. با این حال، در سالهای اخیر، نشانههایی از تغییر در رویکرد آمریکا نسبت به این نظم مشاهده میشود:
نقد به نهادهای بینالمللی توسط برخی از مقامات آمریکایی نشاندهنده تمایل به تغییر یا اصلاح نظم موجود باشد. سیاست “اول آمریکا” ، سیاستهای دولتهای اخیر، بهویژه تحت رهبری دونالد ترامپ، بر اولویت دادن به منافع ملی آمریکا تأکید داشته و ممکن است به کاهش تعهدات آمریکا نسبت به نظم چندجانبه و بینالمللی منجر شود. رقابت با قدرتهای جدید، ظهور قدرتهایی مانند چین و روسیه به عنوان رقبای اصلی آمریکا، ممکن است این کشور را به سمت تغییر در نظم بینالمللی سوق دهد. در این راستا، آمریکا ممکن است تلاش کند تا موقعیت خود را تقویت کند و نظم جدیدی را شکل دهد که منافع خود را تأمین کند. در عین حال، آمریکا همچنان بر اهمیت همکاری با متحدان خود تأکید دارد و به دنبال تقویت روابط با کشورهایی است که ارزشها و منافع مشابهی دارند. این رویکرد میتواند نشاندهنده تمایل به حفظ برخی از اصول نظم فعلی باشد.به طور کلی، آمریکا همزمان با پذیرش برخی از اصول نظم فعلی، در حال بررسی و ارزیابی تغییرات لازم برای تأمین منافع خود در یک جهان در حال تغییر است. بنابراین، میتوان گفت که آمریکا نه کاملاً نظم فعلی را قبول دارد و نه بهطور کامل درصدد تغییر آن است، بلکه در تلاش برای تطبیق آن با شرایط جدید و منافع ملی خود است.
آنچه اهمیت دارد و می باید بدان توجه داشت اینکه آمریکا زمان زیاد و نا محدودی را برای ایجاد تغییرات و ایجاد نظم دلخواه در اختیار نداشته و سیاستمداران آمریکایی بخوبی آگاهند که اینکار می باید در زمان تفوق و برتری کامل نظامی ، اقتصادی صورت پذیرد .دوره تفوق آمریکا در جهان به عوامل متعددی بستگی دارد و پیشبینی دقیق زمان پایان آن دشوار است. با این حال، میتوان به چندین عامل کلیدی اشاره کرد که میتوانند بر این موضوع تأثیر بگذارند،
کشورهای مانند چین، هند و برخی کشورهای اروپایی به سرعت در حال رشد اقتصادی هستند و ممکن است در آینده نزدیک به قدرتهای جهانی تبدیل شوند. این امر میتواند به کاهش نفوذ آمریکا در عرصه جهانی منجر شود. و یا مسائل داخلی مانند نابرابری اقتصادی، بحرانهای سیاسی و اجتماعی، و افزایش بدهی ملی میتواند بر توانایی آمریکا در حفظ موقعیت خود تأثیر بگذارد.در عین حال رقابتهای جهانی، به ویژه با چین، میتواند به تغییر در توازن قدرت منجر شود. بهعنوان مثال، استراتژیهای چین برای گسترش نفوذ خود در آسیا و آفریقا ممکن است چالشهایی برای آمریکا ایجاد کند.گرچه آمریکا هنوز هم یکی از پیشروان فناوری و نوآوری در جهان است. اما اگر کشورهای دیگر بتوانند در این زمینه رقابتی شوند، ممکن است تأثیر آن بر قدرت جهانی آمریکا کاهش یابد.با افزایش قدرت کشورهای مختلف، ممکن است جهان به سمت یک نظام چندقطبی حرکت کند که در آن دیگر یک کشور به تنهایی نتواند تسلط کامل داشته باشد.با توجه به این عوامل، پیشبینی دقیق زمان پایان دوره تفوق آمریکا دشوار است، اما به نظر میرسد که این دوره تحت تأثیر تحولات جهانی و داخلی قرار دارد و ممکن است در دهههای آینده تغییراتی را تجربه کند. بنابراین با توجه به مطالب بالا لازم است سیاست های آمریکا در خاورمیانه نیز در سطح نظام بین الملل مورد ارزیابی قرار گرفته تا سیاستمداران را در ارزیابی ملی و جهانی و تعیین سیاست ها و تصمیمات خود در قبال آمریکا دچار خطای محاسباتی ننموده و با در نظر داشتن تمامی ابعاد داخلی، منطقه ای و جهانی ایشان را در انتخاب تصمیمات درست یاری نماید.
✍️ سامان حسینی نوید ، کارشناس روابط بین الملل
دیدگاهتان را بنویسید