×

به بهانه زادروز علی اسفندیاری پدر شعر نو فارسی؛ قاصد روزان ابری داروگ، کی می رسد باران؟

  • کد نوشته: 24976
  • ۱۳۹۶-۰۸-۲۱
  • 51 بازدید
  • ۰
  • علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج شاعری سترگ، که جدای از پدر شعر نو پارسی بودن، کماندار کلمات زبان مادری بود. به گزارش «پایگاه خبری گیل و دیلم» امروز(یکشنبه) ۲۱ آبان زادروز نیما یوشیج بزرگ شاعری فرهیخته است که برخلاف بسیاری از شاعران هم عصر خود در دوران حیاتش هم مشهور و شناخته شده بود. […]

    به بهانه زادروز علی اسفندیاری پدر شعر نو فارسی؛  قاصد روزان ابری داروگ، کی می رسد باران؟
  • علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج شاعری سترگ، که جدای از پدر شعر نو پارسی بودن، کماندار کلمات زبان مادری بود.

    به گزارش «پایگاه خبری گیل و دیلم» امروز(یکشنبه) ۲۱ آبان زادروز نیما یوشیج بزرگ شاعری فرهیخته است که برخلاف بسیاری از شاعران هم عصر خود در دوران حیاتش هم مشهور و شناخته شده بود.

    شاعری که رنگ نویی به شعر بخشید و مرزهای شعر سنتی را در نوردید و آن را با سبک نو تلفیق کرد.
    کیوان ملکی سوادکوهی یکی از شاعران مازندران در گفت وگو با ایرنا درباره نیما می گوید: تا اسم نیما می آید حرف حرف نوسرودن است؛ نو سرودنی که تنها درصورت نیست بلکه حتی گاهی اشیا و جاندارانی نیز در متن وارد می شوند که پیش از اینها اثری در ادبیات فارسی نداشتند توکا/ تیرنگ/ ککی/داروک/ری را/ و غیره که شاعر آنها در شب و سکوت خلوت زاد بومش و گاه در آوا و نواها زنان و مردان کوهستان کشف می کرد.

    وی ادامه می دهد: نام آواهایی که در همه زبان های دنیا وجود داشته و قدمت پیش از کشف نوشتار دارد، آواهایی عجیب در نشانه ها و مفاهیم زبان شناسانه که تبدیل به نام هایی عجیب و راز آمیز شدند، که با آن می شود معشوق را صدا زد «ری را ری را ری را» و به قول خودش، این صدای آدمی نیست، شاید صدای پری، پرنده ای یا نه صدای پای آب بود که تنها شاعرش، آن را به قول دیگران در ولگردی ها شاعرانه اش جست. از این دست آواها در کهن بوم مازندران کم نیستند «اویا/نی نا/ گننا/کی جا/ری کا» که همه اینها در زبان تبری معنایی دارند: کیجا = دختر، ریکا= پسر، نینا= مادر بزرگ.

    ملکی سوادکوهی با بیان اینکه استفاده از تجربه زیست تا این حد را شاید بتوان تنها در نیما دید، می افزاید: چون او به عینیت در شعر توجه ویژه ای داشت و یکی از کارکردهای نو گرایانه او همین بود که شعر کلاسیک را یک اتفاق که بیشتر با تجربه های ذهنی توام می بیند که باتوجه اجتماع و رفتار حاکمان تاریخ در ایران امری بود که آن را را چاره ای نبود؛ آنچه که پیداست مانیفست شعر مدرن همواره در جهان توسط نویسندگان روشنفکر از شهرها و کلانشهر و مدنییت زیستی انسان درگیر ماشین و آپارتمان پی ریزی می شود، اما شعرنو در ایران از پشتوانه های بومی و زبان وباورهای غنی تبری که خوشبختانه ریشه دراساطیر ایرانی ما دارد لبریز است، زبانی که خاستگاه البرز و دماوند است، مملو از ناخودآگاه قومی ما که دیو، فریدون، ضحاک،کاوه و آرش و بسیاری از آیین ها مهری را در خود انباشته است تا با آن بشود از آبشخور غنی میراث اسطوری و تاریخی در همزیستی سترگ، در زیر ساخت این جریان نو استفاده کرد.

    این شاعر مازندرانی معتقد است، همه اینها سبب شد تا نیما با زبان و فرهنگ بومش کارکردهای جدیدی در زبان تبری با هنجارگریزی هایی بکر با دانش وآگاهی در زبان ایجاد کند کاری تا قبل نیما (غیر زبان مازنی) نه کسی آن را شنیده بود نه حتی تصورش می کرد که بتوان واژگان نا آشنا را وارد شعر کرد، باز هم از این رو نیما نخستین شاعری بود که رفتاری نو را با زبان ادا کرد و چنان همنشینی بین زبان تبری و فارسی ایجاد کرد که بعد ها راهگشای شاعران بعد از خود شد.

    ملکی سوادکوهی ادامه می دهد: با این همه زبان تبری از کهن ترین زبان های ایران زمین است که تا آن موقع بیشتر در حوزه گفتار حرکت می کرد، البته این زبان را می شود در مرزبان نامه شروین بن رستم که یکی از متون مهم ادبی ما است مشاهده کرد که کاملا به همین زبان نوشته شد.

    به گفته وی، نیما کارش آموزگاری و بیاد آوردن است، طوری که شاگردان پس از خودش مانند شاملو، اخوان، سهراب، فروغ هریک به زبان خود بر طبل استقلال شعر کوبیدند، البته با همه اینها دبستان فرانسوی زبان سن لویی تهران هم در این نگرش نیما بی تاثیر نبود.

    این شاعر با بیان اینکه نیما برای ادبیات ما یک ضرورت دانسته، می گوید: ضرورتی که صمیمت و زبان را به لحن و گفتار نزدیک کرد، اتفاقی که بعدها آنهایی که به فرم های کهن همچنان دلبسته بودند را نیز موجب تغییر نگرش و دگردیسی کرد؛ او نه تنها در فرم بلکه در معنا و اندیشه و نگاه کردن نیز دست به نو آوری زد. در نگاه کردن از قوی ترین دوربین ها چند مگاپیکسلی فراتر رفت به عنوان مثال، «در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام»، شکار این لحظه رویایی بی انتها و ازلی ست، یا اینکه «گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم، ترا من چشم در راهم»، و یا آنقدر که در زمانی که حرفی از پست مدرن نبود، طبق مرامنامه امروز آنها(پست مدرن ها) یعنی «بومی بیندیش جهانی عمل کن»، در نامه اش نوشت «دنیا خانه من است» و با شعرش سرود:

    «خشک آمد
    گشتگاه من
    در جوار کشت همسایه
    گر چه می گویند
    می گریند روی ساحل نزدیک
    سوگواران درمیان سوگواران
    قاصد روزان ابری، داروگ!
    کی می رسد باران؟….»

    منبع:ایرنا

    لینک کوتاه مطلب:

    https://gildeylam.ir/?p=24976

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *