به گزارش پایگاه خیلی گیل و دیلم ، مشروح مصاحبه دکتر علیرضا سحرخیز رییس ستاد انتخاباتی دکتر عبدالناصر همتی در گیلان بدین شرح است :
با توجه به شرایط سال ۱۴۰۰ و رد صلاحیت های گسترده از سوی شورای نگهبان و رد همه کاندیداهای معرفی شده از سوی جبهه اصلاحات ایران و به نوعی “انتخاب زدایی” از انتخابات توسط بخشی از حاکمیت که شاید به دنبال حذف و هدم جمهوریت باشد در این انتخابات با دو رویکرد روبرو هستیم . اولین مواجهه همان رویکردی است که در سالهای ۹۲ ، ۹۴ و ۹۶ اصلاح طلبان انتخاب کردند و با کاندیدای نیابتی و حداقلی به انتخابات ورود کردند و رویکرد دوم آن است که مثل انتخابات دوره قبلی مجلس اعلام کردند که کاندیدایی ندارند و از شرکت در انتخابات کناره گرفتند.از نظر شما چه اتفاقی افتاده که شما تصمیم گرفتید مثل انتخابات ۹۲ کماکان راهبرد صندوق محوری را انتخاب کنید و باکاندیدای حداقلی ورود کنید؟
من فکر میکنم همانطور که گفتید با دو رویکرد مواجهیم از طرفی با نظام جمهوری اسلامی ای طرف هستیم که به خصوص از سال ۸۴ شروع به محدود کردن ساختارهای مدنی خودش کرد و با تثبیت دولت احمدی نژاد به عنوان دولت انقلابی تصمیم گرفت به ارزشهای ابتدای انقلاب “رجعت ” کند.نتیجه این رویکرد ایجاد دولت معجزه هزاره سومی بود که از فرط شدت فساد در آن دولت، امروز بر سر گردن نگرفتنش از سوی اصحاب قدرت دعواست.آغاز دوره دوم آن دولت باعث تفکیک زیست بسیاری از همنسلان ما به پیش و پس از ۸۸ شد و حذف بخش وسیعی از نیروهای درون نظام را موجب شد. من و شما و خیلی از ما آدم هایی هستیم که زندگی سیاسی و اجتماعی شان به قبل و بعد ۸۸ تقسیم می شود.مثلا اگر ۸۸ نبود من برای مجلس تایید می شدم. اینکه بگوییم جمهوری اسلامی حکومتی مردمسالار است با همه شاخصه های یک نظام مردمسالار است و با یک تراز و سمفونی مشخص به سمت مردمسالاری می رود که غلط است و قرائت مورد علاقه هسته قدرت در ایران است.
اما آنچه در واقعیت وجود دارد این است که جمهوری اسلامی علاقمند است با نشان دادن شعائر دموکراتیک کار خودش را هم انجام دهد. من از این حیث انتخابات سال ۱۴۰۰ را شبیه ۸۸ می دانم ، نه برای رد صلاحیت ها بلکه برای آنچه اهتمام و خواست حاکمیت برای اینکه از صندوق رای چه کسی بیرون بیاید. اولین انتخاب این است که با صندوق قهر کنیم. یک گوشه بنشینیم و قطعا این کار فایده ای برای بهبود اوضاع آتی ندارد. این رویکرد را از اول انقلاب اپوزیسون خارج از کشور دنبال می کردند عصاره و محور اصلی اپوزیسیون مبنی بر عدم مشارکت بود و راهبرد نوینی نیست. بخشی از طبقه روشنفکر و طبقه الیت جامعه که نقش راهبری جامعه را ایفا می کند بیان می کند که خیلی از این مسائل امروز جامعه ایران که از صندوق می گذرد امروز در ساختار سیاسی پاسخی نخواهد گرفت.
یک طبقه اکثریت خاموش هستند که به دلیل اینکه اتفاق تازه ای در زندگی اجتماعی شان صورت نگرفته و تکرار حضور در انتخابات را چیزی جز مشروعیت بخشی به ساختار نمیداند از صندوق رای فاصله گرفتند،آنهم ساختاری که در حال فرسودگی است.چالش اصلی ما هم با همین قسمت است. چون این قشر به طبقه روشنفکر خود توجه ندارد چون بارها توصیه کردند برای حضور در پای صندوق رای و عملا چیزی تغییر نکرده است و آنها بیشتر رجوع کردند به دسته اول یعنی همان اپوزیسیون.
من نمیدانم این قشرچه دلیلی دارد که فکر میکند اگر شرکت نکنیم چه اتفاقی می تواند روی می دهد،فقط می دانم که این قشر این عدم حضور را به عنوان یک رفتار اعتراضی به جمهوری اسلامی تلقی می کنندکه این رفتار هم با وجود اینکه رفتارهای اعتراضی از این دست با شدت بیشتر روی داده و تاثیر نکرده به نظرم کارساز نیست.
یک نکته که در اینجا و در این تحلیل مغفول مانده این است که بخشی از جامعه همیشه با هدف مشروعیت زدایی شرکت نمی کردند اما امروز بخشی از جامعه که اتفاقا در این سالها همواره از صندوق رای به عنوان اعتراض به ساختار و انسدادهایش استفاده میکردند هم حالا به این دسته اضافه شده اند و از تغییر ساختار مایوس شده اند. بخشی از رای آنها در تمام انتخابات ها اعتراضی بوده که ما اصلاح طلبان آنها را به عنوان حضور مردم فرض می کردیم.این دسته از جامعه امروز تصمیم گرفته از رای اعتراضی به سکوت اعتراضی شیفت بدهد.شما به عنوان کسی که هنوز مدافع رای اعتراضی هستی مزیت “رای اعتراضی” نسبت به “سکوت اعتراضی” را در چه می دانید؟
اول اینکه آزموده را آزمودن خطاست. سپهر سیاسی ایران به ما آموخت هسته اصلی حاکمیت از مشارکت پایین مردم استقبال عمیق و غیر محسوسی دارد. البته در سال ۱۴۰۰ دیگر این استقبال غیر محسوس نیست و حاضرند موضع را علنی بیان کنند.
به نظرم به سه دلیل عمده باید در انتخابات شرکت کرد.اول اینکه بازی هسته اصلی قدرت را برای بدست آوردن قدرت منسجم خراب یا تعدیل کرد. هر چند من هم با شما موافقم که این ساده انگارانه است که با حمایت از کاندیدای حداقلی بتوان این بازی را خراب کرد اما چاره ای جز این حضور نداریم.
قبل از پرداختن به دلیل دوم سوالم این است که از نظر شما حاکمیت امروز یکدست نیست؟یعنی تمام نهادها امکان برابری برای پیشبرد اهداف حاکمیت دارند و هسته سخت حاکمیت با در اختیار گرفتن همه این نهادها قصد پیشبرد اهداف حداکثری خود را دارد؟ اما دوره دوم دولت روحانی و اتفاقا صوت اخیر وزیر امور خارجه آقای ظریف نشانگر آن است که در راهبردهای کلان این یکدستی و یکپارچگی همیشه بوده و وجود داشته چه آقای روحانی باشد و چه احمدی نژاد.
در خصوص رویکردهای کلان و سیاستگذاری های جاری و عمومی با شما هم عقیده ام .منظور من مسائلی کلان تر از این است که امکان پرداختن به آن در این مصاحبه میسر و ممکن نیست. اما بحث دوم در این فضای سیاسی مورد پردازش جریان محافظه کاری و اصلاح طلبی راهی جز صندوق رای نمی شناسم علی رغم اینکه جریان محافظه کار و بخشی از هسته سخت اصرارش بر این است که اصلاح طلبان را هول بدهند به سمت اغتشاشگری و آشوب گری ، تاکید بر صندوق رای از سوی اصلاح طلبان نشان می دهد که جریان اصلاح طلبی به رفرم ولو کم و ضعیف باز به عنوان بهترین ابزار برای رسیدن به هدف حداقلی خود استفاده می کند.
در بعد سوم شرکت ما در انتخابات یک برهان و استدلال است برای دفاع از منویات و مواضع سیاسی خودمان نسبت به کسانی که شرکت نمی کنند، برای بعد از انتخاب احتمالی رئیسی خواهد بود. این حضور میتواند منجر به عدم تخطئه خود و عدم عذاب وجدان سیاسی در پیشگاه آینده باشد. من با این سه دلیل در انتخابات شرکت می کنم و فکر می کنم که قابل پذیرش است.
چه چیزی باعث شد که فکر کنید بعد از این همه رد صلاحیت هنوز چیزی به عنوان انتخابات هنوز معنا دارد؟ حاکمیت از انتخابات مشروعیت زدایی کرده و حتی شبه انتخابات دوره های قبل نیزباقی نمانده است؟از نظر شما چرا هنوز پدیده ای که باقی مانده انتخابات است؟
به چند دلیل .اول اینکه کانون های مختلف پیرامون هسته سخت قدرت از انتخابات ۱۴۰۰ برای رسیدن به اهداف بالاتر خود در آینده به راحتی عبور نمی کنند. احتمالا به کاندیدای اصلی این انتخابات به عنوان رقیب نگاه می کنند و از فرصتی برای خراب کردن نقشه احتمالی او برای رسیدن به جایگاه بالاتر پرهیز نمی کنند. دوم اینکه صدام حسین در عراق انتخابات برگزار می کرد و حتما هم اصرار داشت ۹/۹۹ درصد آرا را هم داشته باشد ولی همچنان اصرار داشت عنوان ریاست جمهوری یدک بکشد. من فکر می کنم وضعیت ما در جمهوری اسلامی خیلی بهتر است. با وجود اینکه از خلافت اسلامی و عدم مهم بودن رای مردم حرفهایی زده می شود همچنان برای بعضی ها رواق صندوق رای ولو با همه انتقادادت به عنوان یک مهمل حداقلی انتخاب محسوب می شود. و ما می توانیم از این فرصت استفاده کنیم.
رئیسی برای اینکه در افق سیاسی و مذهبی خودش به جایگاهی که همه صحبتش را می کنند برسد نیاز به مشروعیت حداکثری دارد.من فکر می کنم حضور افرادی مثل ما و حضور کاندیداهایی که حتما در قیاس با کاندیدای مطلوب جریان اصلاح طلبی تفاوت دارند ، مشروعیت حداکثری رئیسی را دچار مخاطره می کند. فرض می کنیم که رئیسی ۱۶ میلیون رای می آورد (هرچند فکر نمی کنم راحت رئیس جمهور شود) در مقابل دکتر همتی ۹ ملیون رای داشته باشد، نظیر آنچه در سال ۷۲ توکلی با هاشمی کرد. رای ۴میلیونی توکلی بنیان های مشروعیتی هاشمی را در فضای سیاسی ایران تقلیل داد./ حکایت گیلان
دیدگاهتان را بنویسید