گیل و دیلم؛ محسن میردامادی فعال اصلاح طلب گفت: من اگر بخواهم یک علت را به عنوان مهمترین علت مشخص کنم برای چرایی این مساله که جامعه ما در سیر تحولخواهی و اصلاحطلبی که از دوران مشروطه داشته، موفق نبوده است، علت را فقدان تشکیلاتی که بتواند این تحولخواهی و اصلاحطلبی را مدیریت کند، میدانم.
فقدان تشکیلات منسجم مشکل هر دو جریان سیاسی کشور است. فضای سیاسی مناسب فضایی است که در آن اگر دو جریان سیاسی حضور دارند هر دو جریان از پشتوانه تشکیلاتی قوی برخوردار باشند و با هم رقابت کنند.
درست است که اصلاحطلبان هیچ پیششرطی برای حمایت از روحانی نداشتند اما در هر توافق و همکاری سیاسی یک سری تعهدات نانوشته اخلاقی وجود دارد که آقای روحانی به آنها پایبند نبوده است.
نقش شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان تنها در کوتاهمدت و برای مدت محدود میتواند منطقی و قابل قبول باشد، طولانیمدت شدن فعالیت شورای عالی درجا زدن تشکیلاتی و سیاسی را به دنبال خواهد داشت و منجر به حضور منفعلانه و از سر ناچاری در انتخابات خواهد شد.
شرکت در انتخابات یک قاعده است نه یک واجب سیاسی و طبعا هر قاعدهای استثنا هم میتواند داشته باشد. لذا اصلاحطلبان میپسندند که در انتخابات شرکت کنند اما اگر متصور شویم که این قاعده همواره هیچوقت استثنا نخواهد داشت، اشتباه کردهایم.
اگر اصلاحطلبان در ۱۴۰۰ به سمت یک کاندیدای معتدل اصولگرا حرکت کنند در داخل جریان خود دچار یک بحران جدی خواهند شد که علائم آن از الان پیداست.
به عقیده من اگر بخواهیم یک فرصت بزرگ از دست رفته، و شاید مهمترین فرصت از دست رفته، در دوران آقای خاتمی را نام ببریم همین تصمیم ایشان به عدم راهاندازی و رهبری یک حزب است. هر چند این تصمیم هزینههایی هم داشت که نمونه آن همان استدلال برخی دوستان بود که همه علاقهمندان و رایدهندگان به آقای خاتمی در قالب حزب نمیگنجیدند اما منافع درازمدت این کار برای کشور بیش از مضار احتمالی آن بود.
آقای هاشمی در آن زمان بیشتر از آنکه حزب را لازمه حیات سیاسی جامعه بداند، آن را مزاحم حکومت و حکومتگران تلقی میکرد. ایشان وقتی رییسجمهور شد نه حزبی تشکیل داد و نه گروهی را برای تشکیل حزب ترغیب کرد.
در دولت دوم نیز رقیب روحانی، آقای رییسی بود بنابراین حمایت از روحانی در برابر رییسی قطعا تصمیم درستی بود زیرا در صورت انتخاب رییسی معلوم نبود که چه اتفاقی برای کشور خواهد افتاد. اما این حمایتها به معنای تایید همه تصمیمات و اقدامات روحانی در دولت دوم ایشان نیست.
تیم تصمیمگیر اقتصادی دولت، تیم دوره بحران نیست. ما امروز در بحران اقتصادی هستیم و برای حل این بحران نیاز به تیم مدیریت بحران داریم.
ناامیدیای که امروز جامعه به آن گرفتار شده فقط فقط منبعث از عملکرد دولت نیست. شرایط به گونهای نیست که مردم بگویند از قوه قضاییه راضی هستیم اما از دولت نه؛ یا بگویند از مجلس راضی هستیم اما از دولت نه. متاسفانه ارکان مختلف حاکمیت در شکلگیری این یأس نقش داشتهاند و دارند.
نتیجه فقدان یک تشکیلات قدرتمند، وضعیت امروز نمایندگان اصلاحطلب مجلس است که تعداد افراد فعال، سالم و متعهد به مصالح اصلاحطلبی در بین آنها بسیار اندک است. تا وقتی تشکیلات نباشد ما چیزی بیش از آنچه تاکنون به دست آوردهایم، کسب نخواهیم کرد.
اشغال سفارت امریکا در سال ۵۸ رخ داد. در سال ۱۳۶۵ رونالد ریگان، رییسجمهور امریکا با اعزام مک فارلین به تهران با ارسال کتاب مقدس، کیک و کلت برای دولت وقت رسما به دولت ایران اعلام کرد که ما آمادهایم، فصل جدیدی در روابط دو کشور آغاز کنیم. ۳ هدیهای هم که فرستاده بود ۳ سمبل برای حوزههای مورد علاقه طرفین بود. در همان زمان در شرایطی که ایران با عراق در حال جنگ بود، دولت امریکا برای ایران اسلحه ارسال کرد. اگر اشغال سفارت باعث تیره و تار شدن روابط ایران و امریکا شده، چطور ریگان که یکی از رادیکالترین روسای جمهور امریکا و از حزب جمهوریخواه بود چنین اقدامی را انجام داد؟
مقایسهای بین مجلس ششم و مجلس هفتم کاملا نشان میدهد، مجلس از کجا به کجا تنزل داده شد/ اعتماد
دیدگاهتان را بنویسید